چکیده
احکام فقهی شامل مجموعه قوانین دینی است که فقهای هر دین بر اساس مبانی اصلی دین که در کتب آسمانی درج گردیده به عنوان قانون دینی در نظر می گیرند. همه ادیان احکام مشخصی دارند که معتقدان باید به آن عمل کنند. یکی از احکامی که در کتب فقهی دارای اهمیت است مجازاتهایی است که برای انواع گناه های فردی و اجتماعی در نظر گرفته شده است. دین زرتشتی دین پیشین ایرانیان است که مبانی آن در کتاب اوستا درج شده است گر چه این کتاب به طور کامل وجود ندارد در بخش هایی که از آن باقی مانده مانند وندیداد که کتاب قانون زرتشتیان است، می توان به این قوانین فقهی و انواع مجازات ها از منظر این دین دست یافت. مبانی فقهی اسلام نیز در کتاب آسمانی قرآن و کتب احادیث آمده است و فقهای مسلمان با استفاده از این منابع قوانین فقهی را برای انواع مجازات اسلامی در کتب خود درج نموده اند. در این مقاله با هدف شناخت شباهت وتفاوت احکام فقهی در باب بالاترین حد مجازات یعنی «مرگ» به بررسی فقه زرتشتی و فقه اسلامی پرداخته شده و نتیجه این است که در هر دو آیین برای برخی گناهان مجازات مرگ در نظر گرفته شده است. در دین زرتشت و اسلام گناهانی که موجب هتک دین شده باشند قابل بخشش نبوده و برای آنها مجازات مرگ در نظر گرفته می شود اما در موارد دئیگر تفاوتهایی وجود دارد.
مقدمه
دین زرتشتی یکی از کهنترین ادیان یکتاپرستی است که آموزههای آن در کتاب اوستا در دورههای مختلف نگارش یافته است. احکام این دین بسیار گسترده و شامل همۀ جوانب زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی است. اوستای اصلی که بر دوازده هزار پوست گاو نوشته بودند در طول تاریخ در اثر حوادثی چون حملۀ اسکندر و هجوم اعراب، از دست رفته است اما بخشهای پراکندهای از آن در آتشکدهها موجود بود که موبدان آنها را حفظ کرده و به آیندگان رساندهاند(انصاری، 1397: 11). بنابراین اوستای کنونی حاوی تمام متن اوستا نیست. پس از زوال دوران ساسانی و پراکنده شدن زرتشتیان و دور ماندن از آداب و آیین دینی خود، کتابهایی حاوی مسایل فقهی و آداب دینی زرتشت تألیف شد که برگرفته از آموزههای اوستا و نظرات موبدان است. گیرشمن مینویسد در زمان شاپور دوم که ادیان توحیدی رواج داشت موبدان مجبور شدند به گردآوری اوستا بپردازند تا در برابر پیروان سایر ادیان سلاحی در دست داشته باشند از این رو روایات شفاهی را گرد آوردند(گیرشمن، 1372: 383). البته وی در مورد زمان انجام این کار که در قرن چهارم یا ششم میلادی بودده تردید دارد و منابع را کافی نمیداند.
تنها بخش اوستا که در آن از قوانین سخن رفته، وندیداد است، اما قوانینی که در آن آمده شاید در روزگار خود مفید بوده و لایههایی از آن احکام به بهداشت و تطهیر به شکلی همواره سودمند باز میگردد، اما حتی در دوره ساسانیان هم قوانین وندیداد را چندان اجرا نمیکردند و زمینۀ اجتماعی و فرهنگی را مساعد نمیدیدند(مزدا پور، 1394: 232).
وندیداد قانون کاملی نیست و بیشتر قوانینی که در کتاب روایات زرتشتیان آمده از سایر نوشتههای زرتشتیان برداشت شده است. اولین کتاب قانونی که در این دین سراغ داریم، ماتیکان هزار دادستان است. این مجموعه قوانین به زبانهای پهلوی و سریانی بر جا مانده و به نظر میآید که در ایران عهد ساسانی شناخته شده بوده است. انتشار این مجموعه اسناد و مدارک مهمی را در ارتباط با نظام اجتماعی ایران در سدههای سوم تا ششم میلادی در اختیار ما قرار داده است. با مقایسۀ این کتاب با مجموعه قوانین سوریایی سده پنجم میلادی مشخص میشود، تقسیم مواد قانون در مجموعه پهلوی از نظم، انسجام و ظرافت بیشتری برخوردار است(پیکولوسکایا، 1362، 246-242)
کتاب روایات داراب هرمزد نیز ازینگونه تألیفات و بیشتر مبتنی بر پرسش و پاسخ بهدینان است که در زندگی روزمرّه با آن مواجه شده و بر احکام آنها واقف نبودهاند. این کتاب مجموعهای از روایات مختلف به نقل از راویان و کتابهای پیشین است و شامل احکام فقهی و حقوقی، اخلاقی و مذهبی است. یکی از مباحث مهم و جالب توجه این کتاب، بحث مربوط به انواع گناهان و کیفر انهاست. در آیین زرتشتی گناهان درجه بندی شده و هر گناه کیفر مشخصی دارد. برخی از گناهان بزرگ کیفر مرگ و اعدام در پی دارد که به آنها مرگرزان گفته میشود. برخی از این گناهان عبارت است از: تبلیغ دینی جز آیین زرتشت، بدرفتاری با سگ و خوراک نامناسب به آن دادن، نزدیکی با زن دشتان و آبستن(وندیداد، بی تا: فرگرد 15: 1). در فرگرد سوم و دیگر فرگردهای وندیداد در این باره مطالبی نوشته شده است(ر. ک: رضی، 1385: ج1: 290). برای انجام این مجازات، شکنجههای وحشتناکی در نظر گرفته شده بود مانند زنده پوست کردن مجرم، مثله کردن، خرد کردن استخوانها، سر بریدن، وارونه دفن کردن و. . (حسینی، 1384). کریستن سن در این مورد نوشته است: «ایرانیان هوش و مهارتی غریب در اختراع انواع شکنجههای عجیب داشتند»(کریستن سن، 1372: 98). با توجه به این که بالاترین نوع کیفر «مرگرزان» است که در معادل کشتن و اعدام است که به روش های مختلف انجام می شود راه هایی برای فرار از این مجازات نیز بیان شده که نشان دهنده تساهل قانونگذار است. در فقه اسلامی نیز مجازات قتل وجود دارد که برای جرایمی که اغلب به عنوان محاربه و افساد از انها یاد می شود حکم می گردد.فقه اسلامی مجموعه قوانینی است که فقها با استناد به آیات قرآن و احادیث استخراج نموده اند. در فقه اسلامی نیز گناهان دارای دسته بندی های ماعدد هستند که مسفر آنها نیز به فراخور گناه دارای تعدد است و بالاترین حر آن مرگ است . در فقه اسلامی نیز مجازات مرگ به شکلهای گوناگون مانند به دار آویختن، بریدن دست و پا و مثله کردن، پرتاب از بلندی ذکر شده است که از این جهات می توان احکام فقهی را به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار داد. مقاله تطبیقی، با هدف شناخت و مقایسه بالاترین حد مجازات نزد فقهای زرتشتی و فقهای مسلمان و راهکارهای فرار از این مجازات به بررسی قوانین فقهی زرتشتی و اسلام پرداخته می شود.
پرسش های پژوهش
1.در فقه زرنشتی برای چه گناهانی مجازات قتل تعیین شده است؟
2.در فقه اسلامی برای چه گناهانی مجازات قتل تعیین شده است؟
3.در فقه زرتشتی و اسلامی چه راهکارهای برای جبران گناه و فرار از مجازات بیان شده است؟
4.چه شباهت و تفاوتهایی در مورد بالاترین حد مجازات در دین زرتشت و اسلامی وجود دارد؟
روش پژوهش
این پزوهش به روش توصیفی – تحلیلی انجام می شود به این ترتیب که ابتدا مبانی فقهی گناهانی که دارای کیفر مرگرزان هستند از کتاب روایات داراب هرمزد و سایر منابع مربوطه استخراج شده و سپس مبانی فقهی گناهانی که در دین اسلام کیفر مرگ برایشان در نظر گرفته نیز استخراج می شود و با طبقه بندی گناهان به بررسی تطبیقی آنها می پردازیم و موارد شباهت و تفاوت را پیدا نموده در منتیجه گیری به آن می پردازیم.
کیفر مرگرزان در فقه زرتشتی
در فقه زرتشتی گناهان دارای هشت پایه هستند و کیفر آنها نیز بر این هشت پایه نهاده شده است: «فرمان و آگرفت و آورشت و اردوس و خور و بازای و یات و تنافور و مرگرزان»(داراب هرمزد،:ج1: 172الف)
هتک آتش
آتش سمبل دین زرتشتی است و دارای اهمیت بسیار است از این رو یکی از موارد هتک حرمت دین، دو بخش کردن آتش های مقدس است که انجام دهنده مستوجب مرگ است زیرا در این آیین آتش های مقدس دارای حرمت ویژه ای هستند«دادار اورمزد گفت که دو چیز است که قیمت و ارج نشاید گفتن: یکی مرد اشو و آتش ورهرام. چه اگر قیمت این دو چیز به عالم و هر چه اندر عالم است ،برابر ارزانیان باز کنند هم تمام نباشد.»(همان: 57الف)
آتش ورهرام از جمله آتش های مهم است که در باب آن بسیار تاکید کرده اند:
«آتش ورهرام را یکی به دو بخش نشاید کردن که مرگرزان باشد(همان:56ب).
غیر از آتش مقدس سایر آتش ها نیز باید زا پلیدی دور باشند و دلیل علمی آن نیز عدم آلودگی هواست زیرا وقتی چیزی پلید در آتش می سوزد دود ناشی از آن نیز موجب زیان رساندن به طبیعت است بنابراین :«نسا و ریمنی که به آتش بسوزند هرباری مرگرزان باشند»(همان: 171الف) به این ترتیب انداختن مو، ناخن، حیوان و انسان مرده، هر نوع پلیدی از نوع فضولات انسانی و حیوانی باید از آتش دور داشته شود.
آتش های مقدس تنها برای انجام عبادات و مراسم به کر می ورد و نباید با آنها کار دیگری انجام داد: «آتش ورهرام که باشد به هیچ باب کار نباید فرمود و به پختن و ساختن نتوان برد مبادا که از آن آتش کسی به خانه برد و کاری که فرماید مرگرزان است»
زن دشتان نباید به اندازه ای به آتش نزدیگ شود که گرمی آن به وی برسد. « چنانکه نزدیک آتش باشد که گرمیاش به دشتان رسد مرگرزان باشد»(همان: 123الف)
آلوده کردن آب
در دین زرتشت نظافت اهمیت بسیاری دارد و به ویژه برای پاک نگاه داشتن عناصر اصلی مانند آب و آتش، هوا و خاک اهمیت بسیار قائل شده اند . گذشته از احکام بسیاری که در باب نظافت و پاکیزگی از جمله نحوه شستن اموات و پاک شدن از نجاسات آمذه ، کیفر برخی از موارد عدم رعایت نظافت، مرگ است. در روایات داراب هرمزد آمده است:
«هر که نسا[1] به آب و آتش رساند یا آب و آتش به نسا رساند هربار مرگرزانی باشد».
«اگر دو نسا به یکبار در آب افکنند، مرگرزانی وگر نسا به هزار باره در آب افکند، هزار باره مرگرزانی گناه باشد.»
این که کسی چندین بار مرگرزان می شود، نشانه بزرگ بودن گناه است و اینطور نیست که قانونگذار در چنین مواردی اقدام و کشتن فرد کند بلکه غرض نشان دادن بهای سنگین این گناه و کیفر آن است که در آخرت خواهد دید و یا برای پاک شدن در همین دنیا باید کفاره ای در نظر بگیرد که در ادامه بیان می شود.
یکی از دلایلی که برای این مجازاتها بیان شده این است که در صورت آلوده نمودن طبیعت، زیانهای غیر قابل جبرانی به بار می آید از جمله این که ریختن پلیدی در آب و آتش موجب پیدا شدن سن و ملخ است و همچنین تغییرات آب و هوایی در زمستان و تابستان:
« چون کسی نسا به آب و آتش برند مرگرزان باشند. چه در دین فرماید که سِن و ملخ که بسیار آید، از آن جهت آید که نسا به آب و آتش رسانیده باشد. همچنین زمستان سرد تر بود و تابستان گرم تر باشد»
مساله دیگر این که این گناهان در صورتی مجازات در پی دارد که عمدا باشد و اگر کسی نادانسته چیزی نجس در آّب و آتش بیندازد گناهگار نیست. « اگر بخویشکاری میکوشد و نسا بستردۀ بشد و یا بر نادانستۀ[2] وی به آب و آتش رسید، بر گناهی نباشد.»
اگر کسی سر چاه را باز گذاشته باشد و در آن پلیدی بیفتد و دیگری از آن آب بخورد صاحب چاه مرگرزان است.
« وگر چنانچه آب بر دشتان ریزد، هر قطره مرگرزانی باشد. یعنی او را کشتن واجب است. »
«اگر باران بارد و داند که باران میبارد و در باران رود هر قطرهای که بر دشتان بارد مرگرزان باشد. نشاید که زن دشتان به روی پلی بگذرد، یا چشم در آب روان اندازد و دیگر آنکه چون دشتان باشند، نشاید اندام یعنی دست یا پای بر زمین نهادن. اگر اندام برهنه بر زین نهادن تناویری گناه باشد. اگر پای برهنه رود مرگرزان باشد»(همان: 20الف)
حقوق حیوانات
در اوستا برخی حیوانات ارزش خاصی دارند ولی شامل همه حیوانات نمیشود حتی سگها در این دین دارای برخی ویژگیهای هستند که کاربردهای دارد از این رو کشتن آنان جزو گناهان خاص به شمار میرود. در این متن نوع خاصی از سگ مورد نظر است: «هر کس سگ خار پشت بلند و باریک پوزه سگ«ونگهاپره» را که مردم بد زبان دوراک مینامندش بکشد روان خویش را تا نُه پشت میکشد و اگر تاوان گناه خود را در زندگانی این جهانی با پیشکش بردن نیازی نزد سروش ندهد راهی به چینود پل نباید» (اوستا،1371، ج2: 802). در جایی دیگر، مطلق سگ شامل چنین مجازاتی است با این تفاوت که که اعقاب وی به گناه وی گرفتار نمیشوند:
جزای کسی که سگی را بکشد چنین است که «سگ نگهبان چینود پل در برابر زوزه و شبیخون دیوان به وی یاری نرساند(همان: 803). غیر از کیفر اخروی که برای این افراد نوشته است به عواقب دنیوی سگ آزاری هم اشاره شده است. چنانکه یکی از بازتابهای کشتن سگ را وقوع خشکسالی دانسته است(همان: 814).
یکی از مواردی که گناهکار را مستوجب مرگ می کند زیان رساندن به حیوانات است حتی اگر موجب مرگ آنها نشود:
«وگر کسی خورشنی گرم به سگی دهد چنانکه دهن سگ آبله شود مرگرزان باشد. وگر پاره استخوان چنانکه دهن سگ پاره کند به سگی دهد، یا دهن او پاره شود مرگرزان باشد. وگر سگی آبستن می شود کسی بانگی یا سنگی بر او زند چنانکه سگ بچه زیان کند و بمیرد آن کس مرگرزان باشد*وگر کسی سگی یا جحی یا سیفری یا روباهی یا راسویی یا سگ آبی بکشند ریمن و مرگرزان باشد »(همان: 172الف)
بازرگانی حرام
اگر چیزی قابل خرید و فروش نباشد یا معامله آن از نظر دین نهی شده باشد، انجام آن موجب مرگرزانی است . این قانون در کتاب روایات داراب هرمز به صورت پرسش . پاسخ آمده است. شخصی از موبد می پرسد کدام بازرگان مرگرزان می شود و پاسخش این است:
« آنکه آنچه خرند و فروشند که[3] یزدان بر آن خرید و فروخت روا نداشته است و نفرموده است فروشنده و خرنده هر دو مرگرزان و ریمن[4] باشند و بی بها هم مرگرزان»(همان: 29الف)
ارثیه حرام
اگر شخصی مبلغی را برای کفاره گناهان باقی گذاشته باشد و فرزندانش آن مال را تصرف کنند مرگرزان می شوند.(همان: 30ب) این موضوع به خاطر اهمیت پرداخت کفاره گناهان است که امری دینی است و روان مرده باید از قید گناهان خود آزاد شده باشد. این موضوع در دین اسلام هم وجود دارد و برای میت پس از مرگش اقدام به خرید روزه و نماز می کنند. از جانب او صدقه و خیرات می دهند و انجام نماز و روزه میت برای پسر بزرگتر واجب شمرده شده است اما کیفری برای کسی به این وصایا عمل نکند بیان نشده است.
احکام میت
جسد مرده به عنوان«نسا» شناخته می شود و کسانی که آن را حمل می کنند نسا سالار نامیده می شوند که احکام بسیاری برای پاکیزگی آنها وضع شده است. یکی از قوانین مهم در مورد اموات، سگدید کردن آنهاست که اساس آن دلیل علمی و پزشکی دارد اما در روایات تازه تر، به صورت آیینی نمادین و دورغین درآمده که هدف از آن پاک کردن روح مرده است. از این رو همه اجساد را باید به سگها نشان دهند و سپس به دخمه ببرند. رسم سگدید کردن یعنی نشان دادن جسد مرده به سگ به منظور راندن دیو نسوش از جسد بوده است(شایست نشایست، 1369 :8و43). این رسم اکنون منسوخ شده است. با توجه به این که دین زرتشت با خرافه ارتباطی ندارد و خرافات موجود در اوستا و کتب زرتشتی توسط موبدان ایجاد شده رسم سگدید و فلسفۀ آن نیز در ابتدا برای تشخیص مرگ قطعی انجام میشده، ولی بعدها بی توجه به این فلسفه، گمان به معنویت این عمل بردهاند. «سود و خاصیت طبیعی و طبی رسم سگدید کردن این است که حیوان مذکور در شناخت مرگ توانا و در مرگ مفاجا و بیهوشی قادر به تشخیص مردگان از زندگان است. تا چندی پیش با نهادن قطعه نانی بر سینه جسد و بردن سگ برای برداشتن آن رسم سگدید کردن به ذهنها القا میشد»(مهدوی، 1379 :56). سگی که برای این کار انتخاب میشود از نوع خاصی است که جزو سگان باهوش به شمار میرود. در فرگرد ۸، بندهای ۱۶ و ۱۷ وندیداد ذکر شده که این سگ باید چهارچشم، یا سگ سفید زردگوش باشد. منظور از چهار چشم سگی است که دو لکه به اندازه چشم در روی پیشانی دارد و به نظر چهار چشم میآید. در یکی از روایات آمده است که اگر مرده ای دوش نساسالار به زمین بیفتد باید سگدید شود و اگر کسی دیگر نیز به دنبال او از آنجا بگذرد باید سگدید شود و اگر بدون سگدید کردن مردهد را بجبانند همه مرگرزان هستند.(همان: 74الف) این احکام برای اهمیت پاکیزگی و وقوف بر آلودگی شدید میت بیان شده اما واضح است که اصل آن دگرگون شده و اساسا دیدن سگ ارتباط یبه آلودگی و رفع آن توسط سگ ندارد. همچنین اگر باران می بارد نباید بگذارند آب به مرده برسد زیرا آلوده شدن آب و بر زمین ریختن آن خود گناهی است که پیشتر بیان شد.
نافرمانی فرزند
«چون پسر سه بار جواب پدر باز دهد و فرمان پدر نبرد مرگرزان باشد و کشتن واجب بود.»(همان: 108الف)
نافرمانی دختر در باب ازدواج
ازدواج زود هنگام در دین زرتشت منع شده « اندر دین پیداست که دختر تا نه ساله نشود به شوهر نباید دادن و نامزد کس نباید کردن و تا دوازده سال نشود به شوهر نباید دادن چه گناه باشد»(همان: 110الف) زیرا دختر ممکن است بعد از عاقل شدن شوهرش را نخواهدو این نخواستن خود موجب مرگرزانی است. از این رو توصیه شده از این کار پیشگیری شود تا دختران در معرض نافرمانی قرار نگیرند .
« دیگر دختر نه ساله و دوازده ساله را خواستاری نامزد کردن نه آواید، چونکه دختر بزرگ شد و همچنان گوید که این شوی لایق من نیست و مرا خوش نمیآید، مرگرزان شود»(همان)
ازدواج نکردن دختر
با این که ازدواج زود هنگام نهی شده، در احکام دیگری آمده است که دختر به محض به بلوغ رسیدن باید ازدواج کند و اگر خواستگاران خود را رد کند برای وی گناه شمرده شده و پس از گذشت پانزده ماه از بلوغ، چنانچه دختر خود ازدواج نکند مرگرزان است و اگر پدر مخالفت کند پدر مرگرزان است.
«دیگر دختر بود که او را کسی به زنی خواهد و او شوی نکند به هر بار که دشتان شود، یک تنافور گناه بود و به پانزده تنافور شود و اگر پدر ندهد آن گناه پدر را بود و اگر مادر به شوی ندهد، آن گناه مادر را بود به پانزده دشتان مرگرزان شود.»(همان: 111ب)
زنی که نامزد یا شوی داشته و شویش بمیرد هم اگر ازدواج نکند یا پدرش او را ندهد مرگرزان است.
بد عهدی در ازدواج
اهمیت عهد و پیمان در این آیین بسیار است به طوری که احکام بسیاری در مورد آن آمده است . در باب ازدواج اگر بد عهدی صورت گیرد گناه بزرگی است و به مرگرزانی می انجامد . به طوری که اگر پدری قول دخترش را به کسی بدهد و برای او مهریه تعیین کند ولی پس از آن پشیمان شود و دخنر را به دیگری دهد « آن کس که آن زن خواهد و آن کس که دهد و آن کس که در میان آن سخن گوید و آن کس که ایشان را دستوری دهد و آن کس که نکاح ایشان بندد و آنکس و آن کس که در انکار همدادستان شد، سال را همه مرگرزان بشوند و هر پیمان که کند که وهمان دختر به وهمان مرد همیدهم، چنانکه آنکس که بخواهد بخواست و آنکس که دختر دارد گوید که میدهم و پس از آن دو یکی پشیمان شود، مگر که از دختر یا مرد گناه گران آید که آن پشیمانی آرد وگرنه اینکه پشیمان شود و هر کس که وی را در انکار یاری کند مرگرزان شود»(همان: 112الف)
احکام زناشویی
کامدین شاپور می گوید:«زن که زاده باشد تا هشتاد روز نزدیکی نباید کردن، بعد از آنکه به نزدیکی شود به فرزندی که پیدا شود، پس دایه زن بهدین باید دادن تا شیر بدهد. اگر شیر مادرکه فرزند دارد، وگر شیر به فرزند دهد، تا چهارسال که فرزند بمیرد پدر و مادر مرگرزان.»(همان: 130الف)
«وگر چون دیگر بار حامله گردد و و فرزند شیر زده به دایه ندهند، فرزند شیر زده بمیرد، پدر و مادر فرزند دانند و سستی نکنند هر دو مرگرزان باشند.»(همان)
در روایت کامه بهر آمده است:«تا چهل روز برآمدن، مرد نشاید که با وی نزدیکی کند. البته به هیچ حال که گناه سخت باشد و تواند بودن که دیگر بار آبستن شود و کودک شیرزده شود یعنی عشیره[5] و گناه به گردن مادر و پدر باشد.» و شاپور بروجی این مدت را چهار ماه و ده روز نوشته است. (همان)«وگر کسی با زن خود نزدیکی کند چنانکه زور بدو رسد بچه به زیان آرد مرگرزان باشد»(همان: 172الف)
غلامبارگی
هر کسی که پس از پانزده سال یکبار غلامبارگی کند باشد(همان: 172الف)
نافرمانی زنان
«هر زنی که چهار بار به شوهر خویش گوید که من تو را نخواهم و زن تو نباشم یک شبانروز هم بدین سخن مرگرزان باشد»
موارد جستن از کیفر مرگرزان
همه انواع گناه که اثر آنهاه کمتر از مرگرزان است با روشهایی قابل برگشت و توبه هستند اما مرگرزان به سختی قابل جبران است. در این جا به این موضوع می پردازیم.
توبه کردن
به نظر می آید نوع گناه مرگرزان در چگونگی پاک شدن آن تاثیر دارد. در موردی که مربوط به آلودگی زمین باشد شخص می تواند کفاره بدهد و توبه کند تا از این گناه برهد:
«پرسش اینکه بهدینی با جددینی پاره زمین به انبازی دارد و جوی و زمین نگریدن و از نسا و ریمنی نگاه داشتن به آب جددین دشخوار است دادستان چون؟ پاسخ اینکه تخشش خویش بباید کرد تا چو هر چونکه آب باشد نسا در رهگذار آب بنگذارند و کشوان هم پاک دارد چه که آنچه گفته است به جای آرد هم پاک باشد و هم کرفه و تخشش نمیکند هم ریمن باشد و هم مرگرزان»(همان: 60)
اگر کسی به نسا آلوده شده باشد باید توبه کند و بعد در آب برود و خود را سی بار بشوید که از گناه مرگرزان برهد:
« هر کس که به نسا ریمن میشود چنان معلوم شد که سی شوی میکنند. خود را جدا میباید داشتن تا وقتی که برشنوم را بکنند. بیش در آب و آتش شاید رفتن، وگر برشنوم ناکرده در آب و آتش روند گناه گران است و خورداد و اردیبهشت را بیازارند. پس تقصیر نباید کردن. وگر درینکار نمایند گناهی گران باشد که بیم مرگرزان باشد. به دستوران و موبدان واجب است که درین کار جهد تمام بکنند؛ وگرنه در گردن ایشان باشد، در مینو جواب میباید دادن.»(همان: 90ب)
ازدواج با فامیل
در دین زرتشتی نوعی ازدواج مطرح است که با عنوان«خویدیودث» یا «خیدوده» آن را می شناسیم. گر چه نظرات مختلفی در این باره آمده و برخی معتقدند منظور ازدواج با محارم است، بیشتر به نظر می آید منظور از آن ازدواج با فامیل نزدیک است. در فرهنگ واژههای اوستایی، خوَئیتو به معنی خویشاوندی و پیوستگی و خوَئیت وَدَث به معنی همبستگی و پیوستگی آمده است(بهرامی، 1369: ج1: 389).
برخی آن را رسمی در میان خانوادۀ شاهی تلقی میکنند؛ زیرا در میان پادشاهان عهد کهن نمونههایی از ازدواج بین خواهر و برادر، مادر و پسر، پدر و دختر، دیده میشود(روح الامینی، 1375: 152). به عقیدۀ پور داود از نظر لغوی معنا واژه «خود داده» و مقصود از آن ازدواج با خوشاوندان است(همان: 76). برخی اعتقاد دارند شواهد موجود در متون باستانی نشان میدهد این رسم ازدواج با محارم است و برای آن پاداش بسیار نیز بیان شده و در واقع نه تنها مذموم نبوده بلکه از بین برنده عقوبت برخ گناهان محسوب میشود(میر فخرایی، 1367: 5). در تاریخ یعقوبی آمده است که بهرام چوبین با خواهرش گردیه ازدواج کرد(یعقوبی، 1371: 211). زرتشتیان امروزی این رسم را قبول نداشته و منکر چنین قانونی هستند. از این رو امکان دارد تفسیرهای متفاوت از متون زرتشتی موجب برداشتهای انحرافی از دین شده و در مواردی این نوع ازدواجها واقع شده باشد. به عقیده «جهانیان» مورخین دوره ساسانی بیشتر از کشیشان مسیحی ناراضی یا رانده شده بودهاند و از این مطالب ساختگی و معکوس دربارۀ دین زرتشت و رفتارهای شاهان نوشتهاند که موجب راه یافتن اشتباهاتی در دریافت دین شده است(جهانیان، 1360: 29).
در کتاب روایات داراب هرمزد که شامل جنگی نسبتا کامل از احکام دینی است این موضوع کاملا روشن شده و مشخصا از روابط فامیلی نام برده است. ازدواج فامیلی به حدی اهمیت دارد که به .اسطه آن می توان گناه مرگرزان را پاک کرد. « در اوستا هیچ پیدا نیست که گناه همیمال به هیچ کرفه ازین بشود، مگر که خصم را خشنود کند و کرفه و هیچ چارۀ دیگر نیست. وگر به مثل کسی درمی از کسی در گردن دارد و به سوی آن درم هزار دینار یشت و یزشن فرماید و کار کرفه کند، از گوناگون که آن گناه ازین وی بنشود و اوستا یشتن را در دین پیداست که گناه مرگرزان و گناه همیمال آن نشکند و خویدیودث گناه مرگرزان بشکند.»(همان: 120الف)
اما در این احکام تصریح شده است که پاک شدن گناه به واسطه توبه و خیدودث در صورتی است که گناه شخصی بوده و زیانی به کسی نزده باشد در غیر اینصورت باید خصم را خشنود کند و پس از آن به توبه و خیدودث بپردازد.
« اگر کسی درمی از کس در گردن دارد ، بسیار کار کرفه بکند و خویدیودث کند و یزشن فرماید به هیچگونه از آن گناه از گردن او بر نخیزد مگر که خصم را خشنود کند»(همان)
کیفر اعدام در فقه اسلامی
اعدام در فقه اسلامی برای جرایمی که آن را افساد و محاربه می خوانند وضع شده است حال باید دید کدام گناهان در ذیل این موضوع قرار می گیرند.
بحث افساد فی الارض در کتب فقهی، اعم از کتب اهل سنت و شیعه، ذیل مبحث محاربه مطرح شده است، به گونه ای که اکثریت قریب به اتفاق فقهای اسلامی افساد فی الارض را معادل محاربه می دانند.(احکام السلطانیه، :246)اما بعضی از فقهای اسلامی، اعم از شیعه و سنی، افساد فی الارض را جرمی جداگانه از محاربه دانسته اند و بعضی از مصادیق آن را نام برده اند، ولی متأسفانه هیچ ملاک و قاعده ای به دست نداده اند که چرا و بر اساس کدام قاعده اینها مفسد فی الارض هستند.(سلسله الینابیع الفقهیه، ج23: 44) برای مثال در کتب فقهی همچون الام، تألیف محمدبن ادریس شافعی، مختصر المزنی، تألیف ابن یحیی مزنی، المغنی، تألیف ابن قدامه، الاحکام السلطانیة، تألیف محمدبن حبیب بصری ماوردی، الهدایة، تألیف مرغینانی، بدائع الصنایع، تألیف ابوبکربن مسعود کاشانی، اصلاً بحثی از افساد فی الارض وجود ندارد. حد محاربه در نص صریح قرآن و اجماع فقها منحصر به چهار مورد است و به قول شیخ طوسی«معنای «انما»این است که جزای آنها جز این نیست.»(طوسی، 1409، ج3: 505) این چهار حکم عبارت است از: 1-قتل 2- آویختن به دار، 3- اول قطع دست راست و سپس پای چپ،4-نفی بلد(قانون مجازات اسلامی، ماده 190)
در رابطه با مجازات مفسد دو نظریه در نظر فقها موجود است برخی او را مستحق مرگ و اعدام(فاضل لنکرانی، 1427: 639) و برخی دیگر مجازات محاربه برای او در نظر گرفته اند.(مومن قمی، 1382: 55-59)
مصادیق افساد و محاربه
سلاح کشیدن به روی مردم
در تعریف محاربه میان فقها و مفسرین تفاوت نظر وجود دارد که تا حدودی مربوط به نوع نگاه آنها به رابطه دو عنوان محاربه و افسادفی الارض نیز هست. محاربه در اصطلاح به معنی کشیدن سلاح یا تجهیز آن به قصد ترساندن مردم است.این تعبیر که مطابق با نظر فقهاست ( طوسی، 1387: ج8: 47)برگرفته از آیه محاربه و تفسیر اهل بیت در روایات است. از جمله این روایت امام باقر است که : هر کس در یکی از شهرها سلاح بکشد و کسی را مجروح کند قصاص می شود و از آن شهر نفی می گردد و کسی که در بیرون شهر سلاح بکشد و دیگری را مجروح کند و مال او را ببرد ولی مرتکب قتل نشود محارب است و کیفر محارب را دارد.( طوسی، 1365، ج10: 132)کشیدن سلاح بر روی مردم به گونه ای که شخص اراده افساد داشته باشد.(کاشف الغطا، بی تا: ج2: 419) سلاح کشیدن به روی مردم به قصد فساد و ارعاب.(مفید، 1410: 804-805) علامه و محقق حلی نیز معتقدند : محارب کسی است که برای ترساندن مردم سلاح بکشد چه در خشکی چه در دریا. چه شب چه روز، چه در شهر و چه در بیرون شهر.(حلی، 1403ق، ج4: 180)شهید اول نیز همین نظریه را دارد ضمن این که دو نکته دیگر:«حتی اگر زن باشد» و«به شرطی آن که چنین کسی اهل فساد باشد یا حتی گمان فساد در مورد او برود» افزوده است.(مکی العاملی، بی تا، ج2: 59)
ابوالصلاح حلبی هم می گوید : محارب کسی است که به قصد راهزنی و ناامن کردن راه ها و کوشش برای فساد در زمین از محیط امن و آرام بیرون آمده باشد.(حلبی، 1400ق: 251)
علامه طباطبایی معتقد است محاربه فساد در زمین است از طریق اخلال در امنیت عمومی و راهزنی نه مطلق محاربه با مسلمانان.(طباطبایی، 1372ق، ج5: 354)
راهزنی
این روایت همان مفهوم قطاع الطریق را می رساند که از مظاهر محاربه دانسته شده است. البته در مورد قطاع الطریق سلاح کشیدن و مجروح کردن ملاک نیست و در این مورد جرم سنگین تر است.
تعریفهای دیگر از محاربه نیز عبارت است از: قطع طریق و راهزنی(ابن ادریس، 1411، ج3: 505)
نظریه اخیر چندان طرفداری نداشته؛ زیرا در روایات متواتر از شیعه و سنی ثابت شده است که شأن نزول آیه محاربه[6] ماجرای قوم بنی ضبه بوده که اقدام به غارت اموال و شترهای ذکوی و قتل نگهبانان آنان نمودند.(کلینی، 1367، ج7: 248)مبارزه با حکومت اسلامی
برخی مبارزه با حکومت اسلامی را از مصادیق افساد دانسته اند.(ر.ک:مومن قمی، 1382: 21-22)
طبرسی در تفسیر مجمع البیان معتقد است محاربه منحصر به محاربه با اولیای خداوند است.(طبرسی، 1406ق، ج2: 291)
شیخ طوسی بر اساس آیه 32 مائده: من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا می گوید: منظور از آن، محاربه با خدا و رسول و اخافه سبیل و ناامنی است.(طوسی، 1409، ج3: 501)
دزدی
در برخی کتب فقهی اهل سنت افساد فی الارض شامل تمامی اقسام شر از جمله زورگیری می شود.(الفقه علی مذاهب الاربعه،:ج5: 408)
شیخ مفید در کتاب المقنعة فی الاصول و الفروع می فرماید: اگر فردی به کفن دزدی مشهور شده باشد و حداقل سه بار مرتکب این کار شده و از چنگال حاکم فرار کرده باشد، حاکم می تواند او را بکشد و یا دست و پایش را قطع کند.(سلسله الینابیع الفقهیه، ج23: 42)
ساحری
در آیة 81 سورة یونس آمده است:فلما القوا قال موسی ماجئتم به السحر آن الله سیبطله آن الله لایصلح عمل المفسدین؛ زمانی که ساحران وسایل سحر خود را افکندند موسی (ع) به آنان فرمود: آنچه شما آوردید سحر است که خداوند به زودی آن را باطل میکند. به درستی که خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمیکند.
در آیة فوق از عمل سحر به عنوان «افساد» تعبیر شده و ساحران مفسد قلمداد شدهاند. در مورد ساحر روایاتی وارد شده و مرتکب سحر را ـ در صورتی که مسلمان باشد ـ مستحق مرگ دانسته است، چنانکه در معتبرة سکونی از امام صادق (ع) آمده است:
«پیامبر ـ که درود خداوند بر او و خاندانش باد ـ فرمودند: ساحر مسلمانان کشته میشود و ساحر کفار کشته نمیشود...» (صدوق، همان: 3: 567)
در میان فقها در مورد اینکه مجازات ساحر قتل است اختلاف قابل اعتنایی وجود نداشته، بلکه برخی از فقها ادعای عدم خلاف کردهاند. برخی از فقها معتقدند، وقتی مسلمانی مرتکب عمل سحر میشود، در واقع کافر و مرتد شده است، لذا قتل او واجب است. (خویی، همان: 266؛ نجفی، همان: 442) دلیل افساد خواندن عمل ساحر مبتنی بر فریب دادن مردم و باورهایی است که در پی آن پدید می آید. و می توان گفت از جهت تبعات عمل، افساد خوانده شده نه خود عمل. برخی از فقها نیز علت قتل ساحر را چنین عنوان نمودهاند که «سحر موجب فتنه میگردد و فتنه بالاتر از قتل است» (اردبیلی، همان، 13: 175). و بالاخره اینکه دستهای از فقها علت قتل ساحر را به دلیل «افساد» او دانستهاند (طوسی، 1417، 5: 331؛ تبریزی، 1378: 426؛ شهید ثانی، همان، 15: 77). شیخ طوسی در همین زمینه مینویسد:
از اصحاب ما روایت شده است که ساحر کشته میشود. وجه این روایت آن است که عمل سحر افساد فیالارض بوده و ساحر ساعی در افساد است، بنابراین قتل او لازم است (طوسی: همان).
آدم ربایی
مرحوم شیخ طوسی در النهایة می فرماید: آدم ربایی افساد فی الارض است و نیز کفن دزدی افساد فی الارض است و مستحق مجازات اعدام.(همان: 44)
ترک نماز
جمعی از فقها با استناد به صحیحة یونس که قتل مرتکبان گناهان کبیره را پس از دو بار تعزیر لازم میداند، به قتل شخصی که دو بار به علت بیمبالاتی به احکام شرع و ترک نماز ـ به رغم آنکه به وجوب نماز اعتقاد دارد ـ تعزیر شده و بار دیگر اقدام به ترک نماز کرده است، نظر دادهاند. (ابن ادریس، همان: 532؛ قمی، 1379: 63). تعداد بسیاری از فقها نیز معتقدند، هر گاه ترک کنندة نماز سه بار به دلیل این امر تعزیر شود، در مرتبه چهارم کشته خواهد شد. (طوسی، 1387، 7: 284؛ محقق حلی، همان، 1: 92؛ هذلی، همان: 89)
تکرار گناهان کبیره
برخی از گناهان تنها در صورت تکرار مستوجب قتل هستند. فاضل لنکرانی از فقهای عصر حاضر می فرماید: از آیه 32 سوره مائده استفاده می شود که تمامی عناوین مجرمانه مستوجب قتل مانند زنای محصنه، زنا با محارم، لواط ایقابی، و همچنین جرائمی که مجازات مرتکبان آنها در مرتبه سوم یا چهارم قتل است، همگی از مصادیق فساد در زمین هستند، زیرا آیه حکم نموده است که قتل مشروع تنها در مورد قصاص و افساد فی الارض است.وجه چنین برداشتی روشن است، زیرا زمانی که مجرد سلاح کشیدن به قصد ترساندن مردم افساد فی الارض باشد، چرا زنای محصنه و لواط و مانند آنها افساد فی الارض نباشد.(فاضل لنکرانی،1322: ج6: 29)
تناول کنندة محرمات
به اعتقاد بسیاری از فقیهان، هرگاه شخصی محرماتی مانند گوشت خوک، مردار و... را تناول کند و یا مرتکب اموری گردد که به اعتقاد مسلمانان حرام است، در صورتی که معتقد به حلیت آن نباشد، تعزیر میشود و اگر مجدداً مرتکب آن فعل حرام شود، با شدت بیشتری تعزیر میشود و اگر برای بار سوم عملش را تکرار کند، به قتل خواهد رسید. (ابن حمزه، 1408: 417؛ ابن ادریس، همان، 3: 478؛ فاضل هندی، همان، 2: 419)
فروشندة سموم
با عنایت به اینکه سموم در دوران گذشته عموماً برای مصارف نامشروع مصرف میشده، از این رو بسیاری از فقها تجارت سموم را ممنوع و مرتکب آن را سزاوار تعزیر دانستهاند. چنین شخصی اگر با تعزیرهای متعدد، متنبه نشود و عملش را تکرار نماید، به قتل خواهد رسید (طوسی، بیتا: 713؛ ابن براج، همان: 536؛ مفید، همان: 801). با عنایت به فتاوای فقها در این مورد، میتوان مرتکب هر نوع تجارتی را که مضر به حال افراد بوده و مصرف مجازی نداشته باشد، تعزیر نمود و در صورت مؤثر نبودن تعزیرهای مکرر و اصرار مرتکب بر ادامة عملش، او را به قتل رساند.
اگر چه فقها در موارد پنجگانهای که بیان شد و نیز برخی موارد دیگر، علت قتل مرتکبان را به صراحت، مفسد فیالارض بودن آنها بیان نکردهاند، اما ظاهراً علت آن بوده است که موارد فوق عرفاً مصداق مفسد فیالارض شمرده میشوند و در نتیجه میتوان با توجه به فتاوای مذکور جواز قتل مفسد را به دست آورد.
بدون مناسبت نیست که یادآوری شود، فقهای اهل سنت نیز تکرار کنندگان جرائم تعزیری، در اجتماع و... را از باب افساد فیالارض، مستحق مرگ دانسته و معتقدند که هر گاه بازداشتن مفسد از اعمالش جز با کشتن او میسر نباشد، باید او را به قتل رساند. (زحیلی، 1418: 5594 ـ 5595).
راهکار فرار از مجازات
کسی که کیفر جرم وی قتل باشد در صورت افساد فی الارض و محارب بودن و یا تکرار گناه راه فراری ندارد و تنها در صورتی که جرم وی سبکتر باشد پیش از دستگیری می تواند توبه کند و کارش را جبران نماید. این موضوع به این دلیل است که در مواردی که ذکر شد غالبا جبران گناه امکان پذیر نیست . موارد افساد در زمین در آیه محاربه مطلق افساد را شامل نمی شود بلکه موارد تجاوز و تعدی به دیگران را در بر می گیرد زیرا اثبات حکم مجازات محارب و یا قتل برای مطلق مفسد فی الارض بر خلاف اجماع فقها و مفسران است و هیچ یک از آنان این چنین تعبیر و تفسیر موسعی از آیه محاربه نداشته است و بهترین دلیل استثنای موجود در آیه 34 سوره مائده است: الا الاذین تابوا من قبل آن تقدروا علیهم. این آیه بر سقوط مجازات محارب به سبب توبه قبل از دستگیری دلالت می کند و بدیهی است که استثنای مذکور نسبت به مطلق مفسد جاری نیست و فقط اختصاص به مفسدان محارب دارد.(مرعشی شوشتری، 1370: 50)
منابع
انصاری، بهمن1397) اساطیر ایرانی، تهران: آرون.
اوستا(1371)گزارش جلیل دوستخواه، تهران: مروارید.
بهرامی، احسان(1369) فرهنگ واژههای اوستا، بر پایه فرهنگ کانگا و نگرش به فرهنگهای دیگر، به یاری فریدون جنیدی، تهران: بلخ.
پیکولوسکایا. ن(1362) «ماتیکان هزار داتستان»، در ارتباط با مآخذ سریانی، ترجمه عنایت اله رضا، نشریه فروهر، ش2 مسلسل 278صص261-242.
جهانیان، اردشیر(1360) هفت نوشتار دربارۀ پایههای دین زرتشتی، بازنویس از ماهنامه هوخت، بی جا: بی نا.
حسینی، آصف(1384) «درجات گناه، تاوان و پتت در دین زرتشتی»، هفت آسمان، ش28: 224-187.
داراب هرمزد(1049) روایات داراب هرمزد، نسخه خطّی کتابخانۀ مجلس شماره13741ج1.
رضی، هاشم (1385) دانشنامه ایران باستان، تهران: سخن.
روایت پهلوی(1367) ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران: موسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
روح الامینی، محمود(1375) زمینه فرهنگ شناسی، تهران عطار.
شایست نشایست(1369) متنی به زبان پارسی میانه(پهلوی ساسانی) آوانویسی و ترجمه: کتایون مزداپور، تهران: موسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
کریستن سن، آرتور(1372) ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چ8، دنیای کتاب.
گیرشمن،رومن(1372) ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین،چ9،تهران: علمی و فرهنگی
مزداپور، کتایون (1394) ادیان و مذاهب در ایران باستان، تهران: سمت.
مهدوی، ملیحه(1379) «سگدید رانش اهریمن»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش40صص59-52.
وندیداد(1392) ترجمه پور داود، نشر الکترونیکی علیرضا کیانی و احسان م.
یعقوبی، احمد بن ابی واضح(1371) تاریخ یعقوبی، ج2، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.