چکیده
مضمون وطن و آزادیخواهی به مفهوم امروزی از دورۀ مشروطه وارد ادبیات فارسی شد و شعرای این دوره با انتقاد از نفوذ بیگانگان در کشور، فریاد وطندوستی و آزادیخواهی برآوردند. در شعر عرب نیز به دلیل اشغال سرزمینهای مقدّس توسط صهیونیستها به این مضامین توجه فراوانی شدهاست. شعرای عرب، بهویژه در فلسطین، بسیاری از اشعار خود را به یاد وطن و در آرزوی رهایی آن سرودهاند. در این پژوهش، اشعار ملکالشعرای بهار و محموددرویش از نظر کاربرد مضمون وطن و آزادی، به روش تطبیقی مقایسهمیشود و هدف از این کار بررسی دغدغههای شاعران در دو سرزمین متفاوت با شرایط مختلف و نشاندادن نحوۀ تعامل آنان با مسألۀ وطن و اشغال و نفوذ بیگانگان است. دادههای پژوهش نشانمیدهد دغدغۀ اصلی دو شاعر، آزادی وطن از نفوذ و اشغال بیگانگان و رسیدن به امنیت و رفاه است. تفاوت مضمون وطن و آزادی در شعر بهار و درویش هم در گستردگی موضوعات بهار است که شامل: مسائل مربوط به شاه، انتخابات، وزرا و وکلا، جنگ جهانی، انقلاب مشروطه و اقتدار گذشتۀ ایران است؛ اما اشعار درویش به موضوعات آزادی و بیرونراندن اشغالگران و یادآوری گذشتۀ وطن، محدود میشود.
کلید واژه ها: ملک الشعرای بهار، محمود درویش، وطن، آزادی
1. مقدّمه
تحولات شعر فارسی و عربی، با توجه به اشتراک شرایط فکری- فرهنگی و اجتماعی در یکی دو سدۀ اخیر، تقریباً صورتی مشابه داشتهاست. هم در ایران، تحت تأثیر شرایط جدید اجتماعی عصر بازگشت، که رهایی شعر از سبک هندی و ویژگیهای آن و بازگشت به شعر کهن پارسی، الگوی شاعران شد و سپس تحت تأثیر شرایط سیاسی – اجتماعی در عصرمشروطیت، و هم در جهان عرب، پس از ارتباط مصریان با فرهنگ غرب و تحولات اجتماعی جدید، که رهایی شعر از ویژگیهای عصرانحطاط (فترت) و بازگشت به شعر کهن (عصرعباسی) مورد توجه شاعران قرارگرفت، وضع ادبیات متحولشد. این تحول، هم به دلیل فرم و شکل بیان بود، و هم به سبب مضمون و محتوا.
مفهوموطن و آزادیدردورانمعاصر،بهویژهدر عصرمشروطه؛مهمترینموضوعمورد نظرشاعرانبودهاست. وقایع دورۀ مشروطه، که عبارت از تغییر نوع حکومت از سلطنتی به مشروطه و سپس جمهوری است، و سبب آشنایی ایرانیان با کشورهای غربی، صنعت چاپ و ترجمۀ آثار اروپایی است، تأثیر مهمّی بر سیاست و فرهنگ و ادبیات کشور گذاشتهاست. در این دوره با مردمیشدن ادبیات، ادبا از دایرۀ تنگ ستایش شاهان و توصیف طبیعت و اشعار عاشقانه بیرون آمده، به مسایل سیاسی و اجتماعی توجه کردند و شعر را وسیلهای ساختند برای بیان اغراض ملّی و میهنی. بهار نیز یکی از شاعرانی است که علاوه بر شاعری، دستی در سیاست دارد و به عنوان وکیل مجلس خدمت میکند؛ به این سبب علاوه بر سرودن مدحیه، به شعر انتقادی سیاسی و اجتماعی هم پرداخته و در این راه متحمل رنج زندان نیز شدهاست. یکی دیگر از مضامین دورۀ مشروطه، آزادی است. آزادی دارای مفاهیم مختلفی است. بر خی میگویند منظور از آزادی در دورۀ مشروطه عبارتاست از: «دموکراسی اجتماعی،آزادیبیان،قلم،گفتاروافکار،آزادیاحزاب،برپانمودنحکومتقانون،پارلمانتاریسم،استقلالسیاسیواجتماعی،مسائلمربوطبهزنانوبهرسمیتشناختنپارهایازحقوقاجتماعیآنان..»(سپانلو 1375: 8)
بهار نیز که «ستایشگر بزرگ آزادی است و از شاعران ایران هیچ کس به خوبی او از آزادی سخن نگفتهاست..» (زرینکوب، 1384:386)، « عشق به وطن را از فردوسی به میراث برده و عشق به آزادی و دموکراسی را از مشروطه..» (سپانلو، 1369: 265)؛ بنابراین در این دوره با سرودن اشعار سیاسی و وطنی از استقلال میهن دفاع میکند. بهار در اشعار وطنی خود همواره از آزادی هم سخن میگوید و نمیتوان این دو مضمون را از هم جدا کرد.
محموددرویش نیز شاعر فلسطینی است که در جایی زندگیمیکند که قطعهای از وطن اوست، اما به دلیل این که در دست اشغالگران است نمیتواند احساس خوبی داشتهباشد و مثل این که در غربت است و به گفتۀ خودش، احساس در وطنبودن ندارد، زیرا در آن مکان نیز آزادی ندارد. درویش میگوید: « احساس میکنم در زندان بزرگی هستم که در سرزمین و وطنم ساخته شدهاست و گویی از تبعیدگاهم رهایی نیافتهام.» (عبده، 1389: 78) نوع زندگی وی و مسایلی که با آن در ارتباط بوده، موجبات حس وطندوستی وی را فراهم کرده و این حس طبیعی به شعر وی نیز سرایت کردهاست.
نزار قبانی، درویش را شاعری میداند که نام فلسطین را بر سطح سیارات نوشته و آرمان فلسطین در دستهای او بزرگ شدهاست. به نظر قبانی، تنها استعداد محموددرویش است که او را به این مقام رساندهاست. (ن.ک: فرزاد،1378 :113) از نظر شفیعیکدکنی، محموددرویش یکی از بسیارها شاعر فلسطینی است که شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائیل کردهاند. نبض شعر عرب امروز با مسالۀ فلسطین میتپد. شاید نتوان شاعری را یافت که در کشورهای عربی شعر بگوید و موضوع بخشی از شعرهایش را فلسطین تشکیل ندهد؛ همانگونه که در دنیای قدیم به ندرت میتوان شاعری یافت که از عشق سخن نگفتهباشد (شفیعی کدکنی، 1380: 250)
1-1. پرسشهای تحقیق
در این پژوهش مضمون وطندوستی و آزادیخواهی را در اشعار بهار و درویش به صورت تطبیقی بررسی میکنیم و پرسش اصلی پژوهش این است که دغدغۀ اصلی دو شاعر در مورد وطن چیست و از طرح مضمون آزادی چه منظوری دارند؟ پرسشهای دیگری که در این پژوهش به آنها پاسخ میدهیم عبارت است از:
1-جایگاه وطن و آزادی در اشعار بهار و درویش چیست؟
2-بهار و درویش چه راهکارهایی را برای حل مسألۀ وطن و رسیدن به آزادی ارائهمیدهند؟
1-2. فرضیّات تحقیق
1-دغدغۀ اصلی دو شاعر حضور بیگانگان در وطن و لزوم کسب آزادی و استقلال است.
2-وطن و آزادی در نظر هر دو شاعر به خاطر ملّت و وجود امنیت در آن دارای اهمیت است.
3-راهکارهای ارائهشده شامل مبارزه برای کسب آزادی و پایداری تا رسیدن به پیروزی است.
1-3. پیشینۀ پژوهش
در جست و جوهای انجام شده، پژوهشی که مبتنی بر مقایسۀ اشعار بهار و درویش باشد یافت نشد. مقالاتی که دربارۀ بهار و مسألۀ وطن در شعر وی نوشته شدهاست عبارت است از: فلاح، غلامعلی (1383) حضورسیاسیبیگانگاندردیوانملکالشّعرایبهار، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم تهران، سال 12، ش47. در این مقاله، حضوراستعمارگراندرعرصههایمختلفسیاسیایرانو مخالفتبهار بااینحضور موردتحلیلقرارگرفتهاست. مصطفوی نیا، رضی، رحمتی، ابوالفضل (1386) الوطنیات فی اشعار ملکالشّعرای بهار و معروف الرصّافی، مجلۀ الّلغهالعربیه و آدابها، ش9. دراینمقالهبهدیدگاههایبهارومعروفالرصّافیدرموردوطنپرداختهو بهوطندرایرانباستانو افتخاراتدوکشورپرداختهاست.
دربارۀ محموددرویش و مقایسۀ وی با شعرای ایرانی هم کارهایی انجامگرفته که عبارت است از: جوانمرد، احمد (1395) بررسی مضامین وطن و آزادی در ادبیات مقاومت از دیدگاه محموددرویش، شیراز: کوشامهر. رجایی، مژگان (1392) وطن در شعر اخوان ثالث و محموددرویش، اصفهان: خاموش.
1-4. روش پژوهش
این پژوهش به روش تحلیلی - توصیفی و کتابخانهای است و از طریق فیشبرداری از اشعار ملکالشّعرای بهار و محموددرویش، و مقایسه و دستهبندی موضوعات مرتبط انجام میشود.
2- بحث
2-1. بررسی مضمون وطن و آزادی در اشعار ملکالشّعرای بهار
2-1-1.عشق به میهن
مفهوم وطن یکی از مفاهیم عاطفی است که همواره مورد نظر بودهاست. عشقبهوطنو سرزمینایران، هموارهدرشعربهار موجمیزندو یکیازپربسامدترینمضامینشعریاوستکهبهآنتازگیوحیاتوطراوتمیبخشد. اینشیفتگیشدید، باعثسرودنتصنیفهایوطنیقویمایهایشدهکههنوزهموردزبانهاست. در شعر زیر، حبّ وطن را تا جایی مهم میشمارد که عدم آنرا مساوی با کفر میداند و به حدیث پیامبر اسلام (ص)،که فرمودند: «حبّالوطن مِنالایمان.»، استناد میکند:
هرکـهرامهـروطندردلنباشـدکافـراست |
معنـیحبّالوطـن، فرمـــودۀپیغمبــراسـت |
هرکه بهر پاس عرض و مال و مسکن داد جان
|
چونشهیداناز میفخرشلبالبساغر است |
(بهار، 1387: ص550)[3]
در این قصیده اذعان میکند مردن در راه وطن شهادت است. در ادامۀ همین ابیات، شاه را به خورشیدی مانند میکند که پرتو او وطن را روشن کردهاستبه همین سبب، از شاهان باستانی و شاهان پس از اسلام که حدود سلطنتشان بسیار گسترده بود نیز یاد میکند.
2-1-2.برقراری عدالت و آزادی در وطن
انقلاب مشروطه در ایران منشأ تحوّلات مهمی بوده و یکی ازآنها گسترش امنیت در کشور است. قبل از طلوع مشروطیت در ایران، مردم قوچان گرفتار ظلم خوانین و حکام محلی بودند و هر چندی یکبار مورد تطاول و دستبرد ترکمانان وحشی و سنگدل قرار میگرفتند و در این گیرودار دختران بیگناه ایشان به اسیری میرفتند. پس از انقلاب مشروطیت، ملّیون و آزادیخواهان به حمایت مردم ستمدیده برخاستند و بهار نیز سرودههای ملی از زبان مردم آن سامان ساخت. چنانکه در سال 1283-1284هـ.ش، به مناسبت انتصاب امیرحسینخان شجاعالدّوله به حکمرانی قوچان، از وی میخواهد در جبران ظلم پیشین، در این ملک عدالت را برقرارکند:
ملـک بیـارایـــد و بـــــه عـــدل گرایـــد |
تـا شـــود آبـاد آنچــه زاو شده ویــــران |
بنــدد پــــای از عــــدوی خانگـی آنگــاه |
گیـرد دسـت از یتیـم بـــی سـر و سامـان |
(ص41)
در مخمّس«پند سعدی.» (ص110)، نیز خطاب به شاه، چنین مضمونی بهکار برده و شاه را از استبداد منع کردهاست. در قصیدۀ دیگری هم (ص128)،مردم را به یکرنگی و اتّحاد برای حفظ وطن از ویرانی دعوت میکند. همچنین استیادکردعدل و دادگری در ایران (ص591)،که تعریضی است به اوضاع نابسامان زمان شاعر.
2-1-3.شکایت از هرج و مرج و خرابی حال وطن
در بسیاری از اشعار بهار، چنین مضمونی وجوددارد. در دوران پر تلاطم مشروطه و سپس حکومت پهلویها، وقایع زیادی رخمیدهد که میهنپرستان را دچار نگرانی میکند. از سویی حضور بیگانگان در وطن و از طرفی جنگ داخلی از سوی جنگلیها و جنگ جهانی، اثرات بدی بر کشور و مردم گذاشتهاست. بهار با زبان شعر خود ضمن اشعاری که به مناسبتهای مختلف سروده، نگرانی خود را اینگونه ابرازمیکند:
ای خطــۀ ایران مهیــــن ای وطــن مـــن |
ای گشتـه به مهـر تـو عجین جان و تن من |
ای عاصمــــــۀ دنیـی آبــــاد که شــد باز |
آشفتـــه کنارت چـــو دل پــر حــزن من |
(ص176)
2-1-4.تفاخر به تاریخ ایران
بهار برگههای زرین تاریخ ایران را پر از شکوه و افتخار میداند و پیوسته از دلاوران و شاهان و پهلوانان ایرانزمین یاد میکند و از این که ملک ایران بر خلاف گذشته دارای آن فرّ و شکوه نیست مینالد:
کشـــور دارا نـــــادار و پریشــان تا چنـد |
گنـج کیخسـرو در چنگ رضـاخـان تـا چند |
ملک افـــریدون پامـال ستـوران تا چنــد؟
(ص389)
به قول غلامحسین یوسفی، «در گزارشی که بهار از سرگذشت ایران به دست میدهد، هم از روزگار درخشندگی فرهنگ و عدالت و برخورداری از پیروزیها سخن میرود و هم از تیرهروزیها. »(یوسفی،1369: 453)
بیشترینمفهومیکهبهاردراشعارملیخودبهآنها تأکیدداردو هموارهدراشعارشآنرا تکرارمیکند، تقویتحسّملّیگرایییا ناسیونالیسممردماستتاجاییکهمیخواهدباایناشعارشحسّمیهندوستیحاکمانخوابزدهرابیدارکند،باوجوداطّلاعازتاریخپر ازافتخارگذشتۀ ایرانیان،بر اینمهمتأکیددارد.(ن.ک:ص49)همچنین،تفاخر به شاهان باستانی و تاریخ ایران در کشورگشایی و گستردگی ملک. (ن.ک:ص550)
2-1-5.آزادی بیان
یکی از مصادیق آزادی، آزادی بیان است. بهار به دلیل صداقت در گفتار، مورد خشم شاه واقع شده و به زندان هم رفتهاست. این مسأله نشان میدهد که آزادی بیان در این دوره وجود ندارد و مطبوعات نمیتوانند آزادانه سخن خود را به گوش مردم برسانند و انتقادات خود را بیانکنند. به نظر بهار، شاه تحت نفوذ دشمنان است:
شــــاه را گفتند تا بنــدد زبـــان دوستــان |
دشمنانرا این نخستین فتح باب است ای ملک |
(ص352)
دلیل زندانی شدن خود را فضل و دانش و سخن گفتن از آزادی میداند:
چیست جرمش کرده چندی پیش ازآزادی حدیث |
تا ابد زین جـرم مطـرود در سلطـان بود |
(ص386)
ملک را ز آزادی فکـــر و قلــم قــــوّتفزای |
خامـۀ آزاد نافـذتر ز نوک خنجــر است |
(ص255) |
|
|
|
2-1-6.دلایل هرج و مرج در وطن
2-1-6-1.بی کفایتی شاه
برخی اشعار بهار در زمرۀ ادبیات سیاسی است. متفکرینمشروطهدرتعریفادبیاتسیاسیچنینتعبیراتیدارند: «منظورازادبیاتسیاسی،آنچنانادبیاتیاستکهبهصورتحکومتواشرافیتپنجهمیکشدوتماممظاهرمعنویآنهارابهبادحملهمیگیرد.» (مومنی،1352: 27)
بهار در انتقاد از احمدشاه قاجار و هرج و مرج و آشوبی که در منجر به کودتا شد میگوید:
ای مـردم دلخون وطـــن دغدغـــه تا کــــی |
چون شـه ز وطـن دل بکند دل بکن از وی |
(ص270)
در دورۀ پهلویها نیز با وجود این که گاهی آنها را میستاید، اهل تملق نیست و خطاها را هم گوشزد میکند؛ به این دلیل است که دچار قهر سلطان نیز میشود:
گــر چـه به رنـــج اندرم ز قهــر شهنشاه |
عزّت شه خواهـــم از خـدای به هـر حین |
زان که وطــن خواهـــم و نجات وطـن را |
دارم چشـــم از خدایگـــان سلاطیــــن |
(ص386)
با وجود این، برای این که بتواند خود را نجات دهد و همچنان در عرصۀ سیاست باقی بماند، عذرخواهی میکند. به قولی، «وی درعین این که وطنپرست است و همواره از استقلال میهن دفاع میکند، اهل مماشات هم هست و آشتیناپذیری عارف و عشقی را ندارد. رضاشاه را هم میستاید و در حضور او قصاید غرّایی را که به خاطر وی ساخته است، قرائت میکند.» (غفاری جاهد،1386: 23)
2-1-6-2.دولتمردان بی کفایت
بهار خود از مردان سیاسی آگاه و کارآزموده است، به همین دلیل به راحتی میتواند از همقطاران خود انتقادکند و عملکرد مجلس و دولت را زیر سؤال ببرد و آنها را مسئول خرابی وطن بداند. در انتقاد از اوضاع کشور در سال 1288هـ.ش.گفتهاست:
هیچ دانی که چه کردیم به مــادر مــن و تــو |
یا چه کردیم بــه هـــم جــان برادر مـن و تو |
سعـــی کردیم به ویرانــی کشــور من و تــو |
رو که اُف بر تو من باشـد و تف بر مــن و تو |
..تو رخ مــام وطن کنـــدی و من گیسویــش |
چشم او بــه نشـده گشت خــراب ابرویـــش |
(ص154-155)
همچنین استابیات ص270و 155 که همۀدربار و دولتیان را به نقدکشیدهاست.
2-1-6-3.نفوذ اجانب
حضور استعمار و دول شرق و غرب در ایران آن دوره بسیار گستردهاست و اعتراض به حضور آنان از مضامین مهمّ دورۀ مشروطه به شمار میرود. بهاردریکیازاشعارخودبهظلموستموبیرحمی دولتبریتانیااشارهکردهواینامرراعادتهمیشگیایندولتاستعماریدانستهکهباعثسیاهبختیملّتایرانشدهاست. (ن.ک: سپانلو، 1369: 35).
در سال 1293هـش. هنگام گشایش مجلس سوم از اوضاع انتقاد کرده و نفوذ اجنبی را تقبیح میکند:
وه کـــــه سخــت اوفتــــاده در ششـــدر |
کشـــــور شــــش هــــزار سالـــۀ مـــا |
میدهـد هــــر کــــه میشـــود شوهــــر |
بــــه کــــف اجنبـــــــی قبـالــۀ مـــــا |
|
(ص229) |
در سال 1290 هـ.شدر هنگام اولتیماتوم روس مسمّطی سروده که در آن با تکرارمصراع «ایران مال شماست، ایران مال شماست.» ایرانیان را نسبت به بلای اجنبی هشدار میدهد؛ هشدار وی هم از جهت ایران و هم از نظر اسلام است. کلیدواژههای مهم این مسمّط عبارت است از: نیکلای روسی، ملک کیان، اسلام، جنبش ملی، دین محمد، تمدن، ایران، انگلیس.
هــــان ای ایرانیــان! ایــران انــــدر بلاست |
مملکـت داریـوش دستخـــوش نیکلاست |
(ص208-209)
2-1-7.راهکارهای بهار برای رفع مشکلات وطن
2-1-7-1.دعوت به اتّحاد وهمبستگی
بهار تنها اعتراض و انتقاد نمیکند، بلکه راهکارهای خود را نیز مطرح میکند. ویدرشعریسراسرجوشوخروش، مردمرابهانقلابمسلّحانهدربرابرغاصبانعدالتوآزادیفرامیخواند. او علّت اساسی مشکلات وطن را حضور استعمارگران روس و انگلیس در ایران دانسته، همگان را به اتّحاد بر ضد آنان دعوتمیکند. آزادی از چنگ استعمار اجانب یکی دیگر از مفاهیم آزادی است. بهار در اشعار خود، مدام از سلطۀ اجانب مینالد و مردم را به بیداری فرامیخواند:
چنــــد گــــویــی چـــرا مـــا اسیــریــم زانکـــــــه آزادی مـــــــا اسیـــــران
جنبــــش و دوســـــتی و وداد اســــــت روز یـکـــرنگــــــی و اتّـحــــاد اسـت
(ص209)
2-1-7-2.انقلاب
بهار ضمن بر شمردن نامردمیهایی چون: اختلاف فاحش میان زندگی دولتمردان و رعیت، حاکمشدن نادانان، ظلم شحنه و محتسب، غارتگری لشگریان و آدمکشی نظمیه، پیشنهاد میدهد:
بایــد از ملّت مــردی بــدر آیــد چــــالاک |
یابــد از دور فلک طالـع و هوش و ادراک |
انقلاب است که آرد گهـــری چــونین پــاک |
تا فلک گیــرد چونین گهـــری را زافلاک |
(ص49)
2-1-7-3.انتخاب وکلای وطن پرست
اگر راهی برای اصلاح وطن باشد در نظر بهار، به وسیلۀ مردان وطنپرست انجام میگیرد، به همین سبب از مردم میخواهد به چنین افرادی رأی دهند، تا به فکر ملّت باشد و نگذارد کشور به دست اجانب بیفتد:
رأی خــود را به خـردمند وطـنخــواه دهید |
که وطـنخــواه خردمند هـوادار شماست |
(ص568)
2-2.مضمون وطن و آزادی در شعر محموددرویش
2-2-1.عشق به وطن
عشق به وطن، ورای تمام علاقههاست. درویش آنرا از وجود خود بیشتر دوست دارد و حاضر است همهچیز را در راه آن از دست بدهد. با این که این دوستداشتن منفعتی برای او نداشته و او را به پای چوبۀ دار کشاندهاست باز هم در نظر شاعر زیباست:
ای وطن/ عشق تو/ چیزی جز چوبۀ دار را/ بر من ارزانی نداشت/ ای وطن، ای وطن/ چه زیبایی/ چشمانم را بستان، قلبم را بستان، محبوبم را بستان. (فرزاد، 1378 : 115)
|
2-2-2.آرزوی آزادی وطن
آزادی وطن مضمون دیگر آزادی در شعر محمود است که بر میگردد به آزاد شدن از شرّ یهودیان و بهدستآوردن استقلال کشور غصب شده:
این سرزمین پست/ این سرزمین بلند/ این مقدس و زناکار/ نمیفهمیم خوب جادوی این کلمات را/ شاید گشایشی بشود/ گشایشی آسمانی/ توی جغرافیا (درویش، 1390: 71) |
|
در شعر بالا محمود از سرزمینی سخن میگویدکه دارای پستی و بلندیهای فراوان است و در طول تاریخ اتّفاقات زیادی در آن افتادهاست.
2-2-3.نمادهای ملی
استفاده از برخی کلمات مانند زیتون، پرتقال، نارنج در اشعار محمود، نشان از سرزمین مادری او میدهد. وی در حسرت و آرزوی زندگی در وطن خود، شعر میسراید و باور دارد وطن اگر چه او در آن نباشد، باز هم در جای خود باقیاست و به هر حال روزی میآید که آیندگان در این راه قدم بگذارند و باز وطن را از آن خود کنند:
گذرگاه خارزار و از یاد رفته همچنان گذرگاه میماند/ و سالی گامها خواهندآمد/ آنگاه که فرزندزادگان مردی که روزگار درازی زیست/ بزرگ شوند/ و صخرهها و دندانهای تاریکی را/ برکنند.../ از روزنههای زندان/ چشمان پرتقال را دیدم/ و همآغوشی دریا و افق بیکران را/ و در شبی که سیاهی اندوه غلیظ گردد/ با زیبایی شب در گیسوی دلدارم/ آرام خواهمگرفت. (فرزاد، 1378 : 128) |
2-2-4.نوستالژی
خاطرات به یادگار مانده از دوران کودکی، در ذهن شاعر، او را به وطن وابستهمیکند. او نمیتواند دوستان کودکی و بازیهایش را در وطن فراموشکند. همچنین خونی که در رگهای اوست، یادگار اجدادی است که برای وطن جنگیدهاند یا در وطن زندگیکردهاند و همینها موجبمیشود که او دائم در فکر بازگشت به این وطن باشد:
در تابوت یارانم/ نغمهسازی میکنم/ برای تابهای بازی دوستان کوچکم/ خونِ نیایم نزد من میآید/ پس در انتهای شب روز را/ در انتظار من باش. (فرزاد، 1378: 116) |
2-2-5.وطن اشغال شده
در شعر کارت شناسایی، ضمن معرفی خود دربارۀ وطنی میگوید که به ناحق غصب شده و او در آن بیگانه و ناشناس است. او در این شعر به هویّت عرب خود افتخار میکند و خود را از دیاری میداند که همۀ مردانش یا در مزارع کار میکنند یا در زندانند، یعنی تنها کسانی بر سر کار خود هستند که کاری با اشغالگران ندارند، ولی مابقی در بندند، البتّه در ادامه از اشغال زمینها توسط دشمن یاد میکند و میتوان حدس زد آن مردانی که بر روی زمین کار میکنند، در اختیار خواستههای اشغالگرانند.
نشانی من چنین است: ساکن قریهای پرت و از یاد رفتهام/ که خیابانهایش نامیندارد/ و همۀ مردانش/ یا در مزرعهاند و یا در بازداشتگاه/ خشمگینی؟/ بنویس!/ من عربم/ تو تاکستانهای نیاکانم را غصبکردی/ و زمینی را که میکاشتم با فرزندانم/ تو برای ما و برای فرزندزادگانم/ چیزی جز این صخرهها را نگذاشتی... (فرزاد، 1378 : 128-129) |
2-2-6.اندوه دوری از وطن
حسرت خوردن بر وطنی که همیشه از آن دور بوده، یا در آن چون بیگانهای به سر برده از او جدانمیشود و همواره در اشعارش این اندوه به چشممیخورد. در این شعر از وطن خود با عنوان لذتی در حبس سخن میگوید؛وطن در هر حال برای او زیباست:وَطَنِی لِذَّهُ فِی القُیُود (وطن من لذتی است در زنجیر)/ قُلتی اُرسِلَت فِی البَریِد (بوسه ام با پست فرستاده شدهاست)
(درویش، 1389: ص257)
در شعر آواز، بندی چهارمصراعی تکرار میشود که با لهجۀ محلی سروده شده و مادر که نمادی از وطن است با عنوان عشقورزی و با عنوان آواز تکرارمیشود:
آواز عشق است مادر/ آواز من...ای مادر/ ضربۀ خنجرها بر من روا باشد...لیک/ حکمرانی فرومایه روا نیست بر من.
(درویش، 1358: 48)
2-2-7.راهکار
2-2-7-1.ایستادگی تا پیروزی
مقاومت و ایستادگی دربرابر دشمن غاصب مهمترین هدف فلسطینیان است. درویش در شعر زیر، با اشاره به این اصل مهم، اختلافات کوچکی را هم بیانمیکند و معتقد است تا زمانی که پیروزنشدهاند باید از اختلافات دوریکنند و پس از آن به این مسایل کوچک بپردازند:
میایستیم اینجا/ مینشینیم اینجا/ تا همیشه اینجاییم/ تا ابد/ هدف یکی و فقط هم یکی/ ماندن و ایستادگی/ جز این/ اختلاف داریم در همه چیز/ هدف یکی و فقط هم یکی، امّا/ ماندن و ایستادگی/ بعد پیروزی برای همه چیز وقت کافی هست. (درویش، 1390: 51) |
3.نتیجه
ملکالشّعرای بهار و محموددرویش از شاعران مطرح دورۀ خود هستند و هر دو دغدغۀ وطن و آزادی خواهی دارند. نتیجۀ بررسی مضمون وطن در شعر این دو شاعر نشانمیدهد، علی رغم تفاوت مکان زندگی و مسائلی که در هر دو کشور در جریان است، وطنخواهی و آزادی در شعر دو شاعر دارای تشابهاتی هم هست. تفاوت این مضمون از اینجا ناشیمیشود که ملکالشّعرای بهار در کشور خود، که ظاهراً آزاد است زندگی میکند و دغدغۀ وی، دخالت کشورهای استعمارگر و نادانی شاه و دولتمردان است که با دادن اختیار ملک به دست اجانب، مملکت را به باد فنا میدهند و مردم در فشار و تعدّی قراردارند، امّا محموددرویش در مملکتی اشغال شده زندگی میکند که هیچ اختیاری از خود نداشته، در کشور خود هم زندانی است و اجازۀ آمدوشد ندارد، به همین سبب دغدغۀ اصلی درویش آزادی وطن و بازگشت به سرزمین مادری و دیدن ملّت آزاد و تمامشدن کشتار هموطنان است. مضامین شعر بهار در رابطه با وطن و آزادی بیشتر معطوف به سیاستهای وکلا و شاهان است و راهکارهای وی نیز شامل بیداری ملّت، مشروطه، جمهوری، انقلاب و جنبش است. وی در اغلب اشعار انتقادی خود از حاجی، بازاری، ملا، وکیل، وزیر، شاه، مردم نادان، اجنبی، انتقاد کرده، با زبانی طنزآمیز آنها را هجو میکند، اما درویش مشکل اصلی را اشغالگران میداند و موضوع شعر وی بیشتر حسرت آزادی و نگرانی برای ملّت است.
شباهت این مضمون در اشعار این دو از اینجا ناشیمیشود که سرزمین ایران نیز در جریان جنگ جهانی در اشغال متفقین بودهاست. ملت در اثر بیتوجهی دولتمردان و سیاستگذاری غلط آنان، دچار فقر و فاقه و بدبختی شده و مملکت دچار هرج و مرج گشتهاست و بهار فریاد آزادیخواهی بلندمیکند. از سویی، بهار وطن را برای رفاه مردمانش میخواهد و ملّت و وطن را همپای هم قرار میدهد، درویش نیز با مرثیهسرایی برای فرزندان وطن نشانمیدهد، منظور از وطن خاک نیست، بلکه مکانی است که هموطنانش در آن با آزادی و امنیت زندگیکنند، بدون اینکه بیگانگان در آن دخالتی داشتهباشند. در نگاهی کلی میتوان تشابهات مضمون وطن را در اشعار ملکالشّعرای بهار و محموددرویش به این ترتیب بیانکرد: عشق به وطن، عشق به ملّت، اعتراض به بیگانگان، اعتقاد به پایداری برای رسیدن به هدف، یادآوری افتخارات گذشته و حسرتخوردن بر آن. به این ترتیب به پرسشهای پژوهش پاسخمیدهیم:
1- دغدغۀ اصلی ملکالشّعرای بهار بازگشت اقتدار پیشین سرزمین ایران و رهایی کشور از دست اجانب است و دغدغۀ محموددرویش بیرونراندن اشغالگران و مبارزه برای آزادی.
2-وطن از نظر هر دو شاعر نه آب و خاک، بلکه مکانی برای زندگی امن و آسودۀ هموطنان بهدور از نفوذ اجانب است.
3-راهکارهای بهار عبارت از: انتخاب وکلای وطنپرست برای نمایندگی مجلس، بیرونراندن اجانب و انقلاب و دگرگونی است. به اعتقاد درویش ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن، تنها راه رسیدن به آزادی است.
منابع فارسی
1-بهار، محمدتقی(1387)دیوان اشعار،چاپ دوم، تهران: نگاه.
2-............................ (1371)تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،انقراض قاجاریه، ج2، چاپ دوم. تهران: امیرکبیر.
3-بیدج، موسی(1389)مقاومت و پایداری در شعر عرب از آغاز تا امروز، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس،1389.
4-درویش، محمود(1358)آخر شب، ترجمۀ موسی اسوار، تهران: سروش.
5-.......................... (1363)یادداشتهای غم انگیز روزانه، ترجمۀ امیره ضمیری،تهران: امیر کبیر.
6-زرینکوب، عبدالحسین (1384)، با کاروان حله،چاپ چهاردهم،تهران: علمی.
7-سپانلو، محمدعلی(1369)چهار شاعر آزادی (جستجو در سرگذشت عارف قزوینی، بهار، عشقی و فرخی یزدی)،تهران: نگاه.
8-................................. ، بهار، تهران: طرح نو.
9-سلیمان، خالد، (1376)فلسطین و شعر معاصر عرب، ترجمۀ شهره باقری و عبدالحسین فرزاد، تهران: چشمه.
10-شفیعیکدکنی، محمدرضا (1380)ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت،چاپ دوم،تهران: سخن.
11-عبده، وازن. (1389)هر روز زاده میشوم، گفت و گو با محموددرویش و گزیدۀ اشعارش،تهران: فرهنگ جاوید.
12-فرزاد، عبدالحسین (1378)شعر پویای معاصر عرب، تهران: مروارید.
13-مؤمنی، محمدباقر (1352)ادبیات مشروطه،تهران: انتشارات گلشایی.
14-واثقی، علی (1336)مصاحبه با دو شاعر عرب، تهران: چاپخش.
15-یوسفی، غلامحسین(1369)، چشمۀ روشن،چاپ دوم،تهران: علمی.
منابع عربی
16-درویش، محمود (1989)، الدیوان، بیروت، دارالعوده.
17-..............................(1990م)الرسائل (محموددرویش و سمیح القاسم)، بیروت: دارالعوده.
18-عطوات، عبدالله(1419ق)الاتجاهات الوطنیه فی الشعرالفلسطینی المعاصر، بیروت: دارالآفاق.
مقالات
19-غفاری جاهد، مریم، (1386)«ادبیات سیاسی مشروطه»، کتاب ماه ادبیات، ش4،(پیاپی118)،صص20-32
20-نجاریان، محمدرضا، (1388)«ادب پایداری در شعر محموددرویش»، نشریۀ ادبیات پایداری، سال اول، ش اول،صص201-222.