چکیده
داستانها و حکایتهای پیشین، در گذر زمان روایتهای متعددی پیدا نموده بر اساس دیدگاه گوینده فرهنگ زمان دچار دگرگونی شدهاند. با بررسی روایات مختلف از یک داستان میتوان از زاویۀ دید حاکم بر آن و دیدگاه گوینده اطلاع حاصل کرد. مثنوی مولوی از متون تعلیمی است که منشأ حکایات آن به متون پیشین بر میگردد. یکی از متونی که فراوان مورد استفادۀ مولوی قرار گرفته حدیقهالحقیقه سنایی است. به دلیل اینکه هر دو کتاب عرفانی هستند و هدف از طرح حکایات، تعلیم است. در این پژوهش سه داستان مشترک از این دو اثر برگزیده و بر اساس نظریه روایتشناسی و بینامتنیت ژنت مقایسه شدهاند. در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که درونمایۀ حکایات مورد بحث در هر دو کتاب یکسان است و موارد اختلاف در نحوۀ داستانپردازی و استفاده از عناصر داستان میباشد. در روایت مولوی، افزایش و کاهش نسبت به روایت سنایی وجود دارد و بیشتر بر عنصر تعلیق و گفتوگو تکیه دارد. سرعت روایت در حکایات سنایی، به دلیل توصیف کند شده و کمتر از کنش شخصیتها برای نقل داستان استفاده شده است. بنابراین سرعت روایت درحکایات مولوی شتاب بیشتری دارد.
کلیدواژها: مثنوی مولوی، حدیقۀ سنایی، روایت شناسی، بینامتنیت، سرعت روایت.
ادامه مطلب ...