مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

مهره سوخته


زولا، امیل، فتح پلاسان، هوشنگ امیر مکری، انتشارات نیلوفر، 1388،  453 صفحه


دوران زندگی پر تلاطم امیل زولا بین سال های 1840- 1902مصادف با مبارزات اجتماعی و سیاسی احزاب و دسته های راست گرا و چپ گرای سوسیالیست و جمهوریخواه لیبرال در نیمه دوم قرن نوزده فرانسه است . در آن سال های پر هیاهو که تهمت و افترا و پرونده سازی، فرار و تبعید از جمله حوادث معمولی روزانه بود . زولا به دلیل جانبداری از جمهوری خواهان، میان سنگ اندازی دو جبهه دیگر قرار گرفته بود. او که ابتدا به عنوان روزنامه نگار قلم می زد در نوشته های خود اوضاع سیاسی و اجتماعی را انعکاس می داد . مهمترین رمانهای او سلسله داستان هایی است که اوضاع فرانسه را در قالب سرگذشت دو خانواده (روگن- ماکار) را بازگو می کند . فتح پلاسان چهارمین جلد از این مجموعه است .    

 "مجموعه داستان های خانواده روگون – ماکار که در طی سال های 1871تا 1903 میلادی بین 30 تا 60 سالگی نویسنده نوشته شده است ،  از تاریخ اجتماعی و طبیعی خاندانی صحبت می کند که در دوران امپراتوری دوم یعنی در عهد سلطنت لویی ناپلئون زیسته اند. این داستان ها با وجود داشتن یک نام واحد هر کدام کتابی کامل و مستقل و مجزا ست که فرانسه دوران شارل لویی ناپلئون را از دریچه قلم قدرتمند زولا تصویر می کند "( تهرانی، فرهنگ آشتی، ش 164)

به گفته یکی از منتقدین، این کتاب اولین بار در سال 1325 با نام رویا ترجمه شده است :

"ظاهرا این رمان رویا بوده که برای نخستین بار از این مجموعه در ایران منتشر شد . محمد پور شالجی مترجمی بود که در سال 1325 رویا را به فارسی برگرداند "( غلامی، اعتماد ملی، ش225 )

بر خلاف این نظر، امیل زولا کتابی دیگر به نام رویا دارد که داستانش کاملا متفاوت است . البته در فهرست کتابخانه ملی دو کتاب از امیل زولا به نام رویا با دو ترجمه متفاوت موجود است یکی از آنها به کلی با این داستان متفاوت است و کتاب دیگر که تر جمه محمد پورشالچی است دارای 125 صفحه است و چون اصل کتاب را اینجانب نتوانستم ببینم از روی گمان می توانم بگویم آن کتاب نمی تواند ارتباطی با کتاب فتح پلاسان که بیش چهارصد صفحه دارد ، داشته باشد . در این صورت ترجمه این کتاب بعد از 136 سال اولین بار به چاپ رسیده است .

خلاصه رمان

کشیشی به نام آبه فوژا به همراه مادرش به شهر پلاسان می اید و در خانه جمهوریخواهی به  نام موره که میان خانه دو حزب راست گرا و چپ گرا قرار دارد منزل می کند. فوژا به طور پنهانی تحت حمایت مادام روگن مادر زن موره قرار دارد. موره که از خانواده ماکارهاست با مادر زنش مادام روگن که از مهره های مهم سیاسی است ، دشمنی دیرینه دارد و دور نیست که اقامت کشیش در خانه موره زیر سر این زن باشد. کشیش که در ابتدا از این خانواده دوری می کند و خانه های مجاور نیز کاری ندارد ، به مرور خود را نشان می دهد ابتدا درمیان خانه جای خود را باز می کند و با فریب مارت ،همسر صاحبخانه احساسات او را بر انگیخته از طریق او خانمها را تشویق به فعالیت های اجتماعی و تاسیس موسساتی برای جوانان می کند . با این کار موقعیت خود را تثبیت کرده در میان دو حزب مخالف محبوب می شود. فعالیت های خارج از خانه همسر موره موجب از هم پاشیدن خانواده می شود هرکدام از بچه ها به طرفی می روند وموره  را به عنوان دیوانه به تیمارستان می برند و رقیبی از میدان به در می شود. با از هم پاشیدن  خانواده خانه و باغ موره در اختیار کشیش ومادر و خواهر و شوهرش قرار می گیرد و تبدیل به مقری سیاسی می شود. کشیش با کسب مقام پیشنمازی و جلب نظر اسقف تبدیل به مهمترین کشیش شهر شده، بدون اینکه در سیاست دخالتی بکند اهدافش را پیش می برد  و در زمان انتخابات مجلس موفق می شود نامزد مورد نظر خود را که به ظاهر عضو هیچ حزبی نیست اما در واقع نماینده طرفدار حکومت است وارد مجلس کند . از ان پس حکومت با این مهره کاری ندارد و در پی بهانه ای برای از بین بردن اوست . در این هنگام ماکار عموی موره که از دشمنان مادام روگن است به گمان خود برای ضربه زدن به او ، موره را از تیمارستان نجات می دهد و او که به خانه باز می گردد و همه چیز را از دست رفته و در اختیار کشیش می بیند خانه را به آتش می کشد و خودش به همراه آن چهار نفر می سوزند.همسر موره نیز که از مدتها پیش به شدت بیمار بوده در خانه مادام روگن جان می سپارد. ماکار پس از انجام این کار متوجه می شود بر خلاف تصورش، کمک بزرگی به مادام روگن نموده است .

بررسی داستان

وقایع این رمان در شهر پلاسان فرانسه در زمان ناپلئون سوم روی می دهد و زمان محدود پنج ساله را شامل می شود .  مکان اصلی خانه مردی جمهوریخواه که در میان دو رقیب راست گرا و چپ گرا قرار دارد . این خانه نمادی از قرارگاه سیاسی است که از طرف دو رقیب به محاصره در آمده و کشیش فرصت طلب با استفاده از این موقعیت آنرا تبدیل به لانه جاسوسی می کند . مهمترین عنصر این داستان شخصیت ها هستند که به عنوان مهره هایی سیاسی با آنها بازی می شود و از خود اختیاری ندارند. زولا در این رمان با دید ناتورالیستی خود به انتقاد از اوضاع جامعه و جو سیاسی حاکم بر آن پرداخته است . شخصیتها چند  گروهند :

شخصیت های پشت صحنه سیاست که اطلاعی از آنها نداریم یکی از آنها وزیر است که هیچ نامی از او برده نمی شود و فقط می دانیم شخص قدرتمندی است که پشت تمام حوادث داستان قرار دارد و آبه فوژا از او دستور می گیرد .

سیاسیون پنهان . کسانی چون مادام روگن و آبه فوژا که بدون آنکه توجه کسی را جلب کنند ماجراهایی را رقم می زنند که کمتر کسی دست  آنها را در کار می بیند . اینها دار و دسته حکومتند و دارای قدرت زیادی هستند ؛ اما مهره ای بیش نیستند و هر وقت لازم باشد از سر راه برداشته می شوند .

سیاسیون متظاهر که بیشتر به دنبال مقام و موقعیت هستند و در ظاهر از یک طرف حمایت می کنند تا به اهداف خود برسند مانند قاضی که به زنش که پشت سر آبه فوژا حرف می زند می گوید :"به من هشدار داده اند که آبه مردی است که باید ملاحظه اش را کرد و به او احترام گذاشت تو بیش از حد کینه توزی و مانع رسیدن به اهدافمان خواهی شد ."(زولا، 259)

افرادی مثل ماکار که با وجود مخالفت با حکومت ، ناخواسته کاری را می کنند که حکومت می خواهد.

امثال موره جمهوریخواه که سیاستمدار باهوشی نیست وبه راحتی قربانی می شود .

زنانی مثل مارت که به سادگی فریب می خورند و تبدیل به مهمترین مهره برای بازی های سیاسی می شوند . چنین بره های مطیع و سر به راهی می توانند به پیشبرد اهداف کمک کنند به نظر می رسد کشیش از قبل می دانسته کجا را برای اقامت انتخاب کند .

فرصت طلبانی چون تروش و المپ که کاری به سیاست ندارند و خر خودشان را می رانند اما سرنوشت آنها هم بسته به سیاست بازی است. اینها برگ های برنده ای علیه مهره اصلی در دست دارند که او را مطیع خود می سازند و قدرت گرفتن او درواقع به نفع آنها هم هست و نقش مهمی در تبلیغات و ذهنیت افراد دارند .

مردم عادی که تنها به نفع خود فکر می کنند و ظاهر قضایا را می بینند . اینها مهمترین عواملی هستند که دست پنهان سیاست روی آنها حساب کرده است  . برخی مانند مارت در کمال سادگی به پیشبرد اهداف سیاسی کمک می کند بدون اینکه خود متوجه باشد به نفع چه کسی کار می کند . مستخدم خانه بی آنکه هدفی سیاسی داشته باشد به آبه و مادرش کمک می کند او معتقد است :"اگر اشخاص نیک نفسی مثل شما در آسایش نباشند چه کسی خوب زندگی خواهد کرد ؟بگذارید ما کارمان را بکنیم خداوند قرض شما را خواهد پرداخت ."(زولا،272)

جالب است که این مجموعه با همه حرفهایی که پشت سر کشیشها می زنند ، خود را ملزم به رعایت امور مذهبی و اعترافات می کنند ولی در خلال حرف هایشان معلوم می شود که همه این کارها برای حفظ ظاهر و ماندن در پشت پرده سیاست است نه اعتقاد به کشیش و کلیسا .

شخصیت حادثه ساز و محوری رمان آبه فوژا ست که کل رمان درباره ماموریت او و چگونگی رسیدن به اهدافش است . حکومت که متشکل از طرفداران امپراتوری است ، به خاطر شکست در انتخابات پیشین و ورود نماینده ای سلطنت طلب از این شهر به مجلس ، این کشیش را با ماموریتی سیاسی کاملا محرمانه به پلاسان فرستاده تا با بهره گیری از این مجموعه ، در انتخابات بعدی نماینده ای از طرف حکومت انتخاب شود . زولا با اینکه از زاویه دید دانای کل داستان را روایت می کند ،با بهره گیری از رمز و رازهایی که ویژگی رمان هایی با مضمون سیاسی است ، گره هایی  ایجاد می کند که در بدو امر نمی توان تشخصی داد دیدگاه راوی نسبت به شخصیت ها چگونه است .

شخصیت کشیش ابتدا از نگاه موره دیده می شود او در مقابل مخالفت های همسرش درباره اجاره دادن خانه ، حرفهای ضد و نقیضی درباره کشیش ها می زند تا کار خودش را توجیه کند از طرفی می گوید  : "یک کشیش خیلی مزاحم نیست او در قسمت خودش زندگی خواهد کرد و ما در قسمت خودمان . این جامه سیاهان  برای قورت دادن یک گیلاس آب خودشان را پنهان می کنند...خودت درجه علاقه مرا به آنها می دانی اغلبشان تنبل و بی کاره اند ...راستش را بخواهی آنچه مرا به اجاره دادن آن قسمت مصمم کرد دقیقا همین بود که یک کشیش پیدا کردم . با آنها در مورد پول جای هیچگونه نگرانی نیست و حتی وقتی کلید را داخل سوراخ قفل می کنند صدایی شنیده نمی شود ."(زولا،  15-16)

از سوی دیگر آنها را توطئه گر می خواند:"همه آنها  عادت دارند به چیزهای کم اهمیت جنبه پنهانی و اسرار امیز بدهند و در دوز و کلک و دسیسه های زیادی که شیطان هم از آنها سر در نمی اورد دخالت دارند ."( زولا،  35)

آبه فوژا در نظر اول ، آدمی ساده و گریزان از سیاست به نظر می آید از ارتباط با هر دو جناح دوری می کند به این دلیل کسی باور نمی کند  اهل سیاست باشد اما کارهایش را طوری پیش می برد که هیچکس گمان نمی کند .ابتدا مردم او را دوست ندارند و با نگاهی مشکوک دنبالش می کنند اما طی مدتی کوتاه اقداماتی انجام می دهد که به محبوبیت او می انجامد. ابتدا با پیشنهاد تاسیس موسسه حضرت مریم برای دختران ولگرد و بعد تاسیس محلی مخصوص جوانان که به راحتی آنجا به عیش و نوش مشغول شوند ، قشر بزرگی از جامعه را با خود همراه می کند زیرا در مقابل پدران سختگیری که فرزندانشان را محدود می کند او اعتقاد دارد :

"جوانان باید بتوانند برای صحبت کردن با هم در محلی جمع شوند سیگار بکشند و حتی یک دست بیلیارد یا شطرنج بازی کنند ...من می خواهم ا نها محلی مخصوص به خودشان داشته باشند . یک انجمن یک باشگاه نظیر آنچه در چندین شهر دیده ا م ."( زولا،  195)

مهمترین عامل این موفقیت ارتباط او با مارت همسر موره است . موره به عنوان یک جمهوریخواه محتاط که به گفته خودش با هیچکس ارتباط بر قرار نمی کند ، نمی تواند خود را از دسیسه هایی که در خانه اش چیده می شود دور نگه دارد:" ما در خانه خودمان می مانیم و از کسی پذیرایی نمی کنیم . باغ ما بهشتی است بسته و شیطان را یارای آن نیست که برای وسوسه کردن ما به اینجا بیاید ."( زولا،  56)

همچنانکه بر طبق روایات اسرائیلی شیطان برای فریب انسان از زن استفاده کرد، آبه فوژا نیز نقش شیطانی را دارد که در زنی ساده چون مارت نفوذ می کند به قدری که مارت عاشق می شود در حالی که آبه کوچکترین اعتنایی به این علاقه ندارد :"آبه همانند دیگر مردان و کشیشیان زنان را به دیده تحقیر می نگریست آنان را همچون مانعی شرم آور که شایسته انسان های نیرومند نیست از سر راهش دور نگه می د اشت ."( زولا،  108)

 خانواده موره در فضایی شاد و صمیمی که ابتدای داستان نشان می دهد ، دارای زندگی منظمی است که تحت اختیار پدر خانواده است . مارت در نقش زنی خانه دار هیچ آرزویی جز رضایت همسر و فرزندانش ندارد و موره مردی مستبد است که راوی چهره ای بورژوایی به او می دهد که با غرور خود همه را به مسخره می گیرد . دانای کل ابتدا از این جمهوریخواه چهره ای بد ارائه می دهد . دیدگاه راوی نسبت به موره خوب نیست مدام  او را بورژوای خودخواه می نامد و مسخره اش می کند و به نظر می آید از بلایی که سر او می آید ناراضی نیست اینطور به نظر می رسد این وارث ماکار در هر حال تطهیر نشده و وارث حرامزادگی خاندان است پس نمی تواند آدم خوبی باشد گر چه زنش در رفتار با او منصف نباشد .  جملاتی که به کار می برد او را در نظر خواننده خفیف می کند و هنگامیکه مارت تحت تاثیر آبه فوژا به او بی اعتنایی می کند مظلومیت او زیر نقابی از دورویی قرار می گیرد. راوی مرتب بوژوا بودن او را تکرار می کند:"کافی است می فهمی؟طبقه دوم را اجاره دادم . دیگر صحبتش را نکنیم و با لحن بورژوایی که خیال می کند معامله خوبی انجام داده اضافه کرد :آنچه مسلم است این است که آن قسمت را صد و پنجاه فرانک اجاره داده ام صدو پنجاه فرانک که هر سال وارد خانه می شود ."( زولا،  17)

او هنگامی که از بیرون رفتن های زنش ناراحت است با کشیشی که عامل این مصیبت است برخورد نمی کند و تنها به انتقاد از شلختگی زن و ماندن کارهای خانه می پردازد . او از آن افرادی است که مانع اصلی را نادیده گرفته تنها می خواهد وجود خود را به همسرش اثبات کند :"موره شکایت داشت که تمام جورابهایش سوراخ است "( زولا،  136) رخنه ابتدا در جوراب ها و لباس ها پیدا می شود و بلافاصله میان اعضای خانواده و همانطور که رفته رفته لباسها پاره تر می شود رخنه بین زن و شوهر و بچه ها هم زیاد می شود تا به کلی از هم می پاشد .

موره به طوری نمادین با عقیده جمهوریخواهی که با چپ و راست مخالف است درست وسط دو همسایه مخالف قرار دارد و فوژا نیز درست جایی قرار می گیرد که این دو را در باغ به ظاهر بی طرف موره با هم جمع و به نفع خود بهره برداری کند . او که ابتدا در ظاهر از هر گروه و اجتماعی دوری می کند سرانجام همه آنها را در محل اقامت خود می پذیرد و با از میدان به در کردن مهره ای مانند موره که به گمان برخی از جمله مادام روگن ،در انتخابات قبلی نقش مهمی داشته ، به سادگی ماموریت خود را انجام می دهد .

موره در ایجاد فضای مساعد در محبوبیت فوژا نقش کمی ندارد. او گر چه دید خوبی ندارد کارهای ضد و نقیضی انجام می دهد از طرفی از توطئه صحبت می کند و از طرف دیگر در شهر از او دفاع می کند و گاه ادعا می کند او نزد اسقف مقامی مهم خواهد داشت . "اسقف ما برای بعدها نقشه هایی در مورد او دارد ."(ص75)هیچ معلوم نیست ایا اطلاعاتی دارد یا همه اینها ساخته خود اوست . در همان ماه های اولیه که قصد دارد از کار این مادر و پسر سر در آورد چنان در بازی ورق با مادر کشیش غرق می شود که دیگر برایش مهم نیست اطرافش چه می گذرد و کشیش در گوش همسرش چه می گوید .

زاویه دید دانای کل محدود

همچنانکه مکان اصلی وقایع خانه موره است زاویه دید راوی نیز بیشتر از نگاه این خانواده است و دیدگاه راوی محدودیت دارد. شخصیت ها را موره با دیدگاه خود، هم به خواننده و هم به آبه فوژا معرفی می کند . وقتی موره راجع به چیزی اظهار نظر می کند خواننده متقاعد می شود که همین درست است.

برخی اشخاص خودشان وارد داستان شده ، با اعمال و رفتارشان معرفی می شوند و کم پیش می اید که راوی نقشی مستقیم داشته باشد . گویا دانای کل بیشتر در طبقه زیرین این خانه زندگی می کند و در کار کشیش و مادرش سرک نمی کشد و می گذارد مرموز بماند . راوی جز دفعات معدودی ، هیچوقت در اتاق آبه فوژا یا خواهر او نیست .

کارهای کشیش بیشتر با نماد نشان داده می شود و جنبه اسرار امیز آنرا بیشتر می کند :" در پشت آنها انگار سکوت و سکونی شبیه سکون صومعه حکمفرما بود که پیوسته سنگین تر می شد . به فواصل زیاد پنجره ها نیمه باز می شدند و آنگاه لابلای سپیدی پرده ها سایه سقف های بلند را می شد دید اما موره هر چه مراقبت می کرد هرگز دستی را که باز می کرد و می بست نمی دید حتی صدای کشوی پنجره را هم نمی شنید هیچگونه صدای بشری از اپارتمان به پایین نمی رسید ."( زولا،  39)

موره می پندارد فوژا همسایه ها را زیر نظر دارد و از پشت پرده مراقب است:" از بعضی تکان های پرده موره فهمید که آبه باغ فرمانداری را زیر نظر دارد ."( زولا،  74)

دانای کل به جای اینکه مستقیما راجع به ماموریت فوژا حرفی بزند تصاویری خلق می کند که خواننده تا حدودی در جریان قرار می گیرد :

"آبه فوژا بازوانش را به حالت مبارز طلبی تمسخر امیزی دراز کرد . گویی می خواست پلاسان را بگیرد و با فشردن روی سینه نیرومندش خفه کند . خیلی اهسته گفت و این احمق ها امشب تبسم می کردند ."( زولا،  33)

با نشان دادن چنین تصاویری است که راوی گره داستان را می افکند و با طرحی نمادین به آن جذابیت می بخشد .حتی برای نشان دادن ارتباط کشیش با فرماندار که حامی دولت است از نماد استفاده می کند : "درختان بزرگ باغ فرمانداری توده تیره رنگی را تشکیل می دادند و درختان گلابی اقای راستوال شاخه های نحیف و پر پیچ و تابشان را به اطراف دراز کرده بودند ."( زولا،  33)

 راز و رمز رمان سیاسی، موره و مادام روگن را کاملا مخفی نگاه داشته و دستهای ظاهر را که کوچکترین تاثیری ندارند نشان می دهد مگر در صفحات پایانی نمی توان فهمید که قوی ترین دست این بازی خانواده روگن است که به طور مستقیم از مرکز پاریس دستور می گیرند .

راوی خود را کنار کشیده و وقایع سیاسی را از دید مردم می بیند ارتباط مادام روگن با فوژا از زبان مسیو دوکندامن شنیده می شود. بدون اینکه راوی آنرا تایید کند اما در اخر داستان می بینیم که قضیه واقعیت داشته است .

هنگام نزدیک شدن انتخابات که به نظر می اید اوج محبوبیت فوژا و زمان موفقیت اوست اسقف نظری غیر از این دارد که محقق می شود.عالیجناب از عاقبت فوژا خبر دارد معلوم است که به او گفته اند پس از انتخابات دیگر کاری با او ندارند و سر به نیستش می کنند او به سورن می گوید :"عاقبت بدی خواهد داشت . این احساس شخصی من است " یا: " او در بسترش نخواهد مرد ."( زولا،  347)

حتی زمانی که در انتهای داستان ماکار پس از شنیدن این جمله از زبان مسیو کندامن و مادام پالوگ:"مسلما خانم و اقای روگن عرش را سیر می کنند . آنها حاضر بودند به کسی که خطر کند و خانه را آتش بزند پول زیادی بدهند . "(452) می فهمد که چه اشتباهی کرده ، به نظر می اید راوی از زبان ماکار درباره خانواده روگن حرف می زند :

"روگن ها زرنگ و حیله گر بودند و همیشه دودوزه بازی می کردند با آنها آدم همیشه آخر کار کلاه سرش می رفت . "(زولا، 452)

 فضای تیره و نمادین

همانند ردای کشیش و صلیب و تمثال مسیح که سیاه است، فضای رمان هم کاملا تیره و گرفته است و حالت خورشید در حال افول را دارد . شروع داستان بازی کودکانه دختر عقب مانده و شادی و شور و نشاط در خانواده ای پنج نفره را نشان می دهد .

زن مشغول وصله زدن جوراب است و به دختر که دارد عروسک درست می کند می گوید :"عروسکت باید مثل یک خانم دامن داشته باشد "( زولا،  10)

رابطه بچه ها با هم صمیمانه است با هم گردش می روند و به خواهرشان هدیه می دهند . مادر زن خانه داری است که اصلا گردش نمی رود و دوست دارد در خانه مواظب بچه ها باشد و به کارهای خانه برسد و هر وقت شوهرش می آید خانه باشد و از این کار شکایتی ندارد در مقابل پیشنهاد پسرش که از او می خواهد گاهی اوقات به گردش برود می گوید :"بچه ها خوب می دانید که من دوست ندارم از خانه خارج شوم . من اینجا راحتم به علاوه یک نفر باید پهلوی دزیره بماند . "( زولا،  12)

این فضا در همان صفحات اولیه محو می شود . با آمدن موره به خانه و صحبت از آمدن مستاجر ها فضا به هم می ریزد و دیگر به حالت اولیه بر نمی گردد و رفته رفته کدر تر می شود به طوری که در پایان داستان که چهره زشت بازی های سیاسی کاملا بر ملا شده همه چیز کریه به نظر می رسد . صحنه آتش سوزی خانه موره که در ان شخصیتهای اصلی می سوزند تبدیل به صحنه ای نشاط آور برای بینندگان می شود که گر چه با کلمات زیبایی همراه است فضا را بیش از انچه هست تیره نشان می دهد :

"به راستی آتش سوزی منظره زیبایی پیدا کرده بود جرقه ها به صورت فشفشه در شعله های پهن آبی رنگ صعود می کردند در ته هر پنجره باز سوراخ هایی به رنگ قرمز آتشین ایجاد شده بود در همان حال دود به ارامی دور خود می چرخید و مانند دود فشفشه های بی صدایی که هنگام آتش بازی نور زیادی پخش می کنند به ابر بزرگ بنفش رنگی تبدیل و سپس ناپدید می شد ."( زولا،  447)

به جز محتوای داستان و فرجام غم انگیز آن عوامل دیگری در ایجاد چنین فضایی موثر است از جمله، رفتار شخصیتها وبه کار گیری واژه ها و جملاتی که میان آنها رد و بدل می شود، لحن تمسخر آمیز موره ،بی اعتنایی مارت ، قضاوت های افراد درباره یکدیگرو از همه مهمتر نمادگرایی . نماد تیرگی که راوی برای کشیش به کار می برد در مقابل روشنایی آفتاب قرار دارد که از ابتدای داستان حضور پیدا می کند :

"مارت همانطور اندوهگین بود او در اطرافش خانه خوشبخت را که در وداع افتاب غوطه ور بود باغ را که بیش از پیش در سایه فرو می رفت نگاه می کرد ."( زولا،  16)

هر چه داستان بیشتر پیش می رود سایه کشیش بیشتر بر خانه که نمادی از میهن است گسترده می شود و سبزه ها را می پوشاند :

"او دیگر به این اکتفا نمی کرد که در ساعات مطالعه کتاب دعایش آلاچیق ته باغ را به خود اختصاص دهد تمام خیابانهای باغ تمام حاشیه های باغچه ها از آ ن او بودند ردایش همچون لکه سیاهی بر روی تمام سبزی ها دیده می شد ."( زولا،  191)

 

جلوه های سبک ناتورالیسم

امیل زولا را به عنوان پایه گذار سبک ناتورالیسم در ادبیات می شناسیم . او نخستین بار پس از نوشتن رمان ترزا بحث ناتورالیسم را پیش می کشد و درباره ان می گوید :"هدف من در وهله اول علمی بوده است ... من اختلالات عمیقی را که یک فرد دموی مزاج هنگام برخورد با یک شخص عصبی دچار ان می شود نشان داده ام و همان کار تحلیلی ای را که جراحان روی اجساد انجام می دهند من روی دو موجود زنده انجام داده ام .(ان برونسیک ، 46)

در این رمان نیز این سبک به خوبی ویژگی هایش را نشان می دهد . در چند مورد می توان به آنها اشاره کرد :

عامل وراثت

در ادبیات ناتورالیسم به معنای توضیح و تشریح اوضاع کلی انسان – شخصیت در رمان در بستر شرایط جبر زمان (محیط)و بر پایه وراثت است (ثروت،179)

شخصیت روگن ها و ماکارها از نظر مزاجی و اخلاقی بر اساس وراثت تبیین گردیده است در این رمان مادر بزرگ مارت و موره در تیمارستان تولت نگهداری می شود و ماکار معتقد است روزی همه خانواده به انجا خواهند رفت:

" می دانی دخترم روگن ها و ماکارها هیچکدام مغزشان سالم نیست وقتی من در این محل روبروی این خانه بزرگ لعنتی می نشینم غالبا به خودم می گویم که شاید روزی تمام دار و دسته به آن جا بیایند کما اینکه مادرم آنجاست اما کسانی را می شناسم که اول ما خلق اللهشان حسابی کج است ."( زولا،  293)

ارثیه خانواده روگن کار خودش را می کند مارت دیوانه می شود و شبها بی دلیل فریاد می کشد و خود را می زند و مردم گمان می برند که شوهرش دیوانه شده او را می زند . موره نیز که ابتدا با دسایس سیاسی از سوی تروش ، با موافقت فوژا ، دیوانه خوانده شده ، پس از مدتی ماندن در تولت عقلش را از دست می دهد و اعمالی همچون دیوانگان از او سر می زند .

بر اساس این سبک تیرگی روابط مارت و موره به دشمنی خانواده هایشان باز می گردد . آن دو در مقطعی با علاقه ازدواج کرده اند اما در نهایت دشمنی ها سر بر می اورد :" دشمنی دیرینه روگن ها با خاندان ماکار در برابر موره که پسر زنی از ان خاندان بود در او بیدار می شد . مرد را متهم می کرد که با عذاب و شکنجه دادن به او زندگی را برایش تحمل ناپذیر کرده است .(زولا،229)

انتقاد اجتماعی

"ادبیات ناتورالیستی در مجموع انتقاد تلخی است از مبانی جامعه "(سید حسینی،408)

در سراسر این رمان به طور غیر مستقیم عملکرد شخصیت ها به مسخره گرفته شده همه چیز با زبان طنز تلخی بازگو می شود. همه در پی نفع شخصی خود هستند و از فدا کردن عزیزان خود هم باکی ندارند . زولا با به کار گیری این سبک، چهره ای واقعی از پشت پرده سیاست روزگار خود نشان می دهد. نمونه های این تصاویر در طول رمان فراوان است . افشای اهداف کشیش از احداث بناهای تفریحی جوانان که بیشتر آنانرا به فساد می کشد یکی از این انتقادات است که غیر مستقیم اعمال خیرخواهانه را زیر سوال می برد و گاهی نیز مستقیما بیان میشود که قصد خانم هایی که در امور خیر شرکت کرده اند نشان دادن خود بوده و نیتی سیاسی داشته است . فوژا به خاطر محبت به کودکان فقیر موسسه حضرت مریم میان آنها و خانواده هایشان محبوبیت کسب کرده و تروش می اندیشد :"این کوچولوهای بدذات سرنوشت دو تا سه هزار رای را معین می کنند ."( زولا،  355) موره نیز از زنش برای پیشبرد کار خود استفاده می کند و او را به خانه روگن می فرستد تا خبر بیاورد حتی از رز کمک می گیرد .

همچنین در رابطه تروش و المپ با فوژا این انتقاد برجسته به چشم می خورد . تروش چیزهایی راجع به گذشته کشیش می داند که افشایش به نفع او نیست . با این وصف کشیش با وجود انزجار شدیدش از او مجبور است  در مقابلش سکوت کند .

اختصاص مکانی چون تولت برای نگهداری دیوانگان از جمله کارهای سیاسی است که در لابه لای حرفهای ماکار و مادام روگن می توان فهمید که که ساکنان آن دیار مجنون نبوده بلکه به دلایل سیاسی زندانی شده و خود به خود در آن فضا دچار جنون گردیده اند این قضیه در مورد موره نیز صادق است . اما برای مردم اهمیتی ندارد و نشانی از دلسوزی یا اقدام برای نجات او به عمل نمی آید :"افکار عمومی یکسره به نفع موره تغییر کرد . اکنون در نظر مردم او قربانی دسیسه های سیاسی بود و مردی بود که نفوذش عده ای را چنان وحشتزده کرده بود که او را در یکی از حجره های  تیمارستان تولت جای داده بودند ."(زولا،351)

انتقاد از چنین جامعه ای در انتها به اوج می رسد . موره که به خانه می رسد و همه چیز را تغییر یافته می بیند در جمله ای موجز خواست خود را بیان می کند :"همه چیز نابود شده . باید همه چیز نابود شود ."( زولا،433 )

پوچ بودن مذهب

یکی از ویژگی های ادبیات ناتورالیستی نفی مذهب به عنوان عامل سوءاستفاده است :" حالت افراطی اش عبارت از این است که هر گونه ایمان و اعتقادی را خرافات بشماریم ."(سید حسینی ،409)

شخصیت های این رمان هیچکدام به معنای واقعی مذهبی نیستند . مکار ترین شخص داستان کشیش است که برای رسیدن به مقاصدش حاضر است هر کاری بکند. در ظاهر کار خلافی نمی کند اما در باطن می خواهد خود را از هر اتهامی مبرا دارد تا به هدف اصلی که تصرف کامل شهر یا حتی بالاتر از آن است برسد . سیاسیونی که کلیسا می روند و اعتراف می کنند به قدرت کلیسا ایمان دارند و خود را به ان پیوند می زنند . به فرماندار می گویند: "دیگر خودتان را به لامذهبی نزنید زود بروید و دست آبه فوژا را بفشارید اگر امروز به اهمیت این موضوع پی نمی برید بعد ها پی خواهید برد ."(زولا،229)

 افرادی چون رز که ادعای ایمان می کند و مارت که کاملا در مذهب فرو رفته است برای نجات آبه از قرضی دروغین که خواهرش بافته ، روی به دزدیدن و فروش اموال خانه می اورند و گناه این کار را احساس نمی کنند . مذهب تبدیل به وسیله شده و خود ان دیگر مهم نیست برای خاطر کسی که نمودار مذهب است کار می شود و ادمهایی مثل مارت و رز بی انکه متوجه باشند  در رسیدن شخصی به اهداف سیاسی اش کمک کرده اند. طنز ظریف زولا در هنگامیکه راجع به عبادات بیش از حد مارت و فکر فوژا درباره او صحبت می کند قابل ملاحظه است . کشیش هر طور منافعش ایجاب کند با مارت رفتار می کند گاه با خشونت و گاه با نرمی طوری که کاملا او را در دست خود داشته باشد.مارت که تحت تاثیر عشق به کشیش قرار دارد  سرانجام با فروریختن تصوراتش ، اعتقادش هم فرو می ریزد . زولا از این طریق مذهبی را که عوام کورکورانه پذیرفته  اند زیر سوال می برد .

دخالت مذهب در سیاست کاملا روشن است . فوژا اسقف را تهدید می کند که اگر او را به سمت پیشنماز انتخاب نکند دولت او را در شکست انتخاباتی مقصر می داند : "اگر در انتخابات اینده نامزد طرفداران مشروعیت سلطنت بار دیگر موفق شود دردسرهای عظیمی به بار خواهد آمد و بیم ان دارم که ارامش و اسایش شما شدیدا در معرض خطر قرار گیرد."( زولا ،178)

درباره ترجمه

در باره ترجمه کتاب چند نکته گفتنی است . ترجمه دکتر امیر مکری بسیار روان و شیرین است و در کمتر موردی اشکالاتی پیدامی شود که به مواردی  اشاره می گردد:

 در این عبارت "لیوان"می توانست جایگزین مناسبی برای "گیلاس" که در فرهنگ ما جای ندارد باشد :

" این جامه سیاهان  برای قورت دادن یک گیلاس آب خودشان را پنهان می کنند." (زولا،  15)

یک مورد دیگر در مورد رنگ لباس کشیش است که همیشه تیره بوده ،یکبار بی دلیل قرمز خوانده می شود : "من همینقدر می دانم که توی آفتاب با ردای سراپا قرمزش قشنگ نبود حتی متوجه شدم که کنار خانه ها در باریکه ای از سایه که لباسش در آن سیاه تر به نظر می آمد راه می رفت ."( زولا،40)

 

در جای دیگری به جای واژه عقل "اول ما خلق الله "به کار برده که به نظر نمی اید درفرانسه اعتقاد به صادر اول بودن عقل وجود داشته باشد و این از اصطلاحات عرفاست در حالی که این جمله از زبان ماکار گفته می شود: "کسانی را می شناسم که اول ما خلق اللهشان حسابی کج است ."( زولا،  293)

 بعید نیست مترجم برای معادل سازی اصطلاحی مشابه چنین کاری کرده باشد که بنده چون با زبان اصلی آشنایی ندارم به صراحت نمی توانم بگویم چنین معادلی می تواند درست باشد یا نه .

 

                        منابع

·         سید حسینی ، رضا، مکتب های ادبی ، انتشارات نگاه ، چ12، 1381

·         زولا ، امیل ، فتح پلاسان ، هوشنگ امیر مکری ، انتشارات نیلوفر ، 1388،  453 صفحه

·         پژوهشنامه علوم انسانی ش54 تابستان 86، مکتب ناتورالیسم ، منصور ثروت

·         فرهنگ نو ، رضا سید حسینی ، ناتورالیسم فروردین 1332

·         آن برونسیک ،امیل زولا، سیروس سعیدی ، ادبستان فرهنگ و هنر ، بهمن 1371ش38

·         فرنوش تهرانی ،فرهنگ آشتی ،خودکشی به رسم ناتورالیستها ،ش164تاریخ 21/1/84

·         علی رضا غلامی ، اعتماد ملی ش225تاریخ 22/4/88

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد