مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

مشروطه بی نقاب

 

بررسی کتاب

مشروطه بی نقاب، در آمدی بر انقلاب مشروطه ،سیاحتنامه درویش غریب ،خاطرات عزیز الله خان میار ، گزیده اسنادی از مرکز اسناد ملی ایران مربوط به حزب توده و حزب جنگل کلارستاق ،تدوین و نگارش علی اصغر یوسفی نیا ،انتشارات آرون ،1388

 

   

 

کتاب "مشروطه بی نقاب" دارای چهار بخش است شامل : سیر کلی اندیشه در ایران ، سیاحتنامه درویش غریب، خاطرات عزیز الله خان میار و اسنادی مربوط به حزب توده  . با توجه به نام کتاب ، خواننده انتظار دارد مطالب مهمی راجع به انقلاب مشروطه در آن بیابد ؛اما این انتظار بر آورده نمی شود و تنها بخش دوم کتاب یعنی"سیاحتنامه درویش غریب" که تنها 36 صفحه است،  مربوط به مشروطه خواهی و تبعات آن است که بسیار جزئی است و از زاویه دیدی محدود روایت می شود . بخش سوم و چهارم مربوط به وقایع بعد از انقلاب مشروطه است و ارتباط مستقیمی با این جنبش ندارد،اما با توجه به اینکه منشا همه احزاب و نیروهای سیاسی ایران در این دوره و پس از آن را اندیشه های سیاسی و حزبی عصر مشروطه تشکیل می دهد ؛ ارتباطی غیر مستقیم بین مطالب این بخش ها و انقلاب مشروطه وجود دارد بدون اینکه نامی از آن برده شود .

کتاب به سبک کتب مستند تاریخی دارای فهرست اعلام و منابع است، اما بخش های مختلف کتاب ارتباطی با هم ندارند . با وجود فهرست خوب و گویا ، بهتر بود مطالب کتاب در فصل های جداگانه قرار داده می شد که معلوم باشد نوشته ها از یک نوع نیست  .

ابتدا مقدمه ای است با نام "در آمدی بر انقلاب مشروطه" که  توضیح کمی راجع به این جنبش دارد؛ سپس سیر کلی  اندیشه در ایران با استفاده از کتاب های ملل و نحل شهرستانی ،روند نهضت های ملی و اسلامی در ایران و برخی منابع دیگر، از ابتدا بررسی شده ، به دوران اسلامی و فرقه های کلامی و فرقه های شیعه چون اسماعیلیه و تصوف و اخوان الصفا پرداخته و سپس بدون هیچ ارتباطی کشاورزی دردوره اسلامی و مالیات ها و حکومت های مستقل ایرانی و ترکان و مغولان و همچنین صنعتگری و دوران های مختلف شاهی را به صورت کلی توضیح داده ، که تا صفحه 114 به درازاکشیده است .

عکسهایی از مشروطه خواهان در سفارت انگلیس و تحصن علما و تجار و اصناف در سفارت عثمانی و مردم در حال ساختن عدالتخانه در این قسمت دیده می شود . این بخش ارتباطی به مطالب بعدی کتاب ندارد و با توجه به اینکه مطالب اصلی کتاب، خاطرات شخصی است نه واکاوی همه جانبه تاریخ ، آوردن این مطالب اضافی تنها موجب حجیم شدن کتاب و ناهمگونی مطالب آن گردیده است . بخش آخر کتاب نیز شامل اسنادی است مربوط به حزب توده و حزب جنگل کلارستاق و چالوس از سال 1323 تا 1325، که مربوط به خاطرات عزیز اله خان میار در بخش سوم است .

بخش های اصلی کتاب

مطالب اصلی کتاب در بخش دوم و سوم قرار دارد. اهمیت این کتاب به خاطر وجود دستنوشته های دو نفر از کسانی است که از نزدیک با وقایع دوره مورد بحث در ارتباط بوده اند و بیشتر از تجربیات شخصی خود نوشته اند . یکی از آنها ناشناسی در کسوت درویشی است و او را تنها از روی نوشته هایش می توانیم تا حدودی بشناسیم، اما آن دیگری شخصیتی معروف است که ریاست طایفه میار را به عهده داشته و از دوران احمد شاه تا محمد رضا شاه با دشمنان وطن از جمله روس ها و حزب توده در جنگ بوده است . در این مقاله به بررسی خاطرات این دو نفر پرداخته می شود .

خاطرات درویش غریب

این نوشته ها تاریخ مشخص ندارد، تنها می دانیم هنگام مشروطه خواهی است و هنوز مخالفان و موافقان بر سر آن جنگ و دعوا دارند پس باید در سال های دهه هشتاد از قرن سیزدهم باشد . البته زمان نقل خاطرات بسیار محدود است و روزهایی اندک را در بر می گیرد . نویسنده خاطرات که هیچ اطلاعی از خود نمی دهد ، می تواند جاسوس باشد می تواند درویشی دوره گرد باشد و یا از آن روحانیانی که برای وعظ به اطراف شهر ها می فرستادند.ویژگی هایی که از او دیده می شود با این موارد مطابقت دارد با این توصیف که دراویش سواد چندانی نباید داشته باشند و این فرد نمی تواند درویشی عادی باشد خاصه که اهل قلم نیز هست و به روانی آنچه دیده بر کاغذ جاری کرده است گر چه اغلاط املایی نیز در نوشته هایش به چشم می خورد .

با توجه به ابدال وی که برقعلی شاه و رعدعلیشاه هستند و حق دوست گفتن آنها درویش بودن او را نمی توان نفی کرد .همین درویش بودن او مناسبت دارد با گشت و گذار در میان مردم و به همین مناسبت از همه جا خبر دارد و می تواند به عنوان جاسوس نیز عمل کند چنانکه به نظر می رسد که او دارد برای کسی گزارش می نویسد .

غلط های املایی در کلماتی مثل :روزه خوانی ص(117)، تجصصات(ص117) نشان می دهد نویسنده چندان سوادی نداشته است.  با اینحال در برخی موارد سجع به کار می برد و معلوم است با نوشتن بیگانه نبوده ظرایف سخن را می شناخته است .

این نوشته بیش از هر چیز به وضعیت مردم عامی در این دوران نظر دارد و از لحن راوی معلوم است که او هم جزو مخالفین مشروطه است .

سبک نوشته

نثر سیاحتنامه زیبا ، روان و عاری از حشو و زواید است . جملات کوتاه ،حذف افعال و لحن طنز امیز و بی پرده ،متن را خواندنی کرده است . گر چه  به یادداشت های روزانه یک عامی می ماند، گاهی یاداور نثر مرحوم دهخدا در مقالات چرند و پرند است و سبک و سیاق نثر دوره مشروطه در آن واضح است.

 جا به جا مثال های شعری می آورد که وزن درستی ندارد:

ای خوشا آنی که عقلش نربود    نفس شومش ماده مضطر بود (ص122)

استشهاد به ایات قرآن و احادیث هم دارد و جالب تر از همه نثر مسجع است که کاربرد زیادی دارد و معلوم است درویش با وجود کم سوادی از دوره های مکتبخانه ای که غالبا تدریس گلستان هم بوده بی بهره نبوده است، اما تعداد سجع ها بیش از حد معمول است  :

" از طُرَف انباری و از نقود درهم و دیناری و از مواشی و اغنام بسیاری و از فحشا و فجور معیاری می اورند . وای چنان ازادی که از قید خداپرستی و دینداری به کلی قلندر و از لباس انسانیت و زیور تربیت و بی ازاری یکسره برهنه و عاری شدند "(ص129)

مطالب مورد توجه

 این خاطرات،بی هیچ مقدمه ،  از جایی شروع می شود که راوی عده ای را دست بسته و در غل و زنجیر می بیند و از اموراتشان سوال می کند . به نظر می آید این خاطرات را برای کسی می نویسد که همیشه اول صحبتش نام "حاجی" را می آورد.

مواردی که در این نوشته به چشم می خورد شامل اطلاعاتی است درباره نام جای ها و افراد مهم ، اثرات انقلاب مشروطه و نظر مردم درباره انقلاب.

از نظر اطلاعات جغرافیایی به سفرنامه شباهت دارد  :"آمدم کنار رودخانه که آب شیرین داشت و معروف بود به نمک رود . از ساحل مقدار منزل گلوله وَرَندل یک آبادی است و مانند می شود به آهنگر کلا"(ص116)

برخی کلمات ناآشنا و یا نام افراد در پاورقی از سوی مولف توضیح داده شده که در جای خود مفید و جالب توجه است . درباره واژه "ورندل"نوشته است  :"ظاهرا ماخوذ از کارخانه سازنده آن تفنگ تک تیر گلوله زنی کوتاه قد که اواخر حکومت قاجاریان در ایران معمول بوده"(پاورقی ص116)

همچنین به برخی علمای معروف چون ملا محمد علی نشتایی موسوم به شریعتمدار شاگرد آخوند خراسانی اشاره می شود که توسط مولف در پاورقی توضیحاتی مکفی درباره او داده شده است . گویا نام برخی طوایف و افراد معروف هم بوده است که مولف به خاطر رعایت حرمت آنان ، حذف نموده است .

معلوم است درویش، به همه چیز توجه دارد که به هر جا می رسد و هر اتفاقی می بیند از آن سوال می کند تا علت را دریابد و به نوشته هایش اضافه کند :"من گفتم این شخص چه تقصیری دارد ؟ گفتند تو سیاحی برو پی کارت . اصرار نمودم گفتند مردم را وسوسه می نماید که شما بهرجه املاک سپهدار را بدهید . گفتم این معلوم است از شما عاقل تر است . حاجی بنده را بیرون کردند آمدم عباس اباد ."(ص119)

درویش از سیاحت خود در بلاد و استکشاف حالت رعیت می گوید که همه حکایت از فتاوای غریب و اغتشاش عجیب دارد او از ملحدین به ظاهر متشرعی می گوید که با وجود سرخوشی از بنگ و تریاک و شراب به دادن فتاوی مشغولند  :

"از افراد رعیت پرسیدم این چه غوغاست در میان شماست ؟...هر کس طرف حکومت میل کند مالش مباح است بر خلق و زنش...که در حباله اش بود بر او حرام است . می تواند برود شوهر کند و هر کس هم او را بکشد مقصر نمی شود آدمی هم که دشمن خیلی دارد ."(ص136)

این نوع نوشته ها مشخص می کند که چه بلبشویی پدید آمده و انتقام های شخصی به عنوان مخالفت یا موافقت با مشروطه  روی می نماید  بدون ردگیری قاتل و خونی و چه جنایتها که تحت پرچم حق خواهی و عدالتجویی مشروطه و غیره اتفاق نیفتاده که فتوای برخی علما منشا آن بوده است .

اطلاعات سیاسی خیلی محدود است در یک مورد توضیح می دهد که در سه محل تنکابن و کلارستاق و کجور اعضای مجلس ظاهرا باید شش نفر باشند اما بیست و چهار نفرند .

گاهی جلوی حاجی سیاح دو نقطه گذاشته شده معلوم نیست راوی برای حاجی سیاح می نویسد یا به خودش خطاب می کند.

مشروطه و مردم

در هنگام جنبش مشروطه خواهی اغلب عوام از ماهیت ونتیجه آن بی اطلاع بودند و به علت اتفاقات ناگواری که به اسم انقلاب رخ می داد نظر خوبی نسبت به مشروطه نداشتند .این مسایل در نوشته های درویش به وضوح دیده می شود :

رندی در پاسخ شخصی که تظلم نموده که در خانه اش ریخته و غارت کرده اند می گوید :" عجب است هنوز نفهمیده است حضرت آقا که قدم اول مشروطه طلبی ازاله اغراض شخصی و محو خیالات فردی است" (ص127)

مناظرات مردم بیشتر از هر چیز نمود دارد و درویش همه را نقل می کند مناظرات بر اساس مسایل دینی و سیره پیامبر و انقلاب مشروطه است.

سوال و جوابهای حاجی آقا میر وحاجی سیاح نیز یکی از این موارد است که درباره انقلاب و تبعات آن است :

"درویش واقعا این است انقلاب ایران؟ طرفه حکایتی است مردم بی امتیاز در صدد اغتشاش هستند ."(ص133)

نوشته های این بخش همچنانکه بی اغاز و بی مقدمه است انتها هم ندارد و مشخص نیست چه محدوده زمانی را شامل می شود .

 

خاطرات عزیز الله خان میار

این خاطرات شامل مطالبی درباره حزب توده ، میرزا کوچک خان ، حزب جنگل و تجربیات شخصی نویسنده خاطرات از نبرد با روسها و حزب توده است .

عزیز اله خان میار فرزند آقا اسداله نایب الحکومه کلارستاق فرزند مرتضی قلی بیگ حاکم کلارستاق بوده ، در قریه مرزان آباد متولد شده و مادرش فرزند میرزا جهان از خلعتبری های مقیم کلارآباد بوده است.

خاطرات عزیز الله خان طولانی و شامل سال های بسیاری است  ، بدون اینکه تاریخی مشخص برای وقایع ذکر شود؛ اما با توجه به اینکه خاطراتش را در  سال 1329 در سن پنجاه سالگی نوشته است  ، معلوم می شود وقایعی که شرح می دهد، مربوط بعد از انقلاب مشروطه و زمان احمد شاه و رضا خان و محمد رضا است که سلهای 1280 تا 1329 را در بر می گیرد . این خاطرات که بیشتر مربوط به جنگ با روس ها و نقش حزب توده است ،در دو فصل تنظیم شده است . فصل اول درباره دو طایفه میارو خلعتبری و پیشینه خانوادگی راوی است.

فصل دوم خاطرات شخصی عزیز الله خان است که خود هدف از نوشتنش را چنین بیان می کند:

" فرزندان من چون می دانم که در این روزگارکسی تا به آخر زندگانی نمی کند برایتان تمام سرگذشت خود و اسامی اجداد و کلیه طایفه میار را می نویسم که بدانید و اگر در ضمن کسی از شما سوال کرد جواب صحیح داشته باشید ."(152)

وی در مدرسه اتحاد وطن شاه عبدالعظیم سواد خواندن و نوشتن آموخته است و نگارش او با نثر سیاحتنامه تفاوت کلی دارد و متاثر از نثر نیمه اول قرن حاضر است که متمایل به سادگی و به دور اطناب است.

از 15 سالگی در خدمت نظام بوده ، خیلی زود پیشرفت کرده و به خدمت احمد شاه در آمده است . به دلیل اینکه این خاطرات را در سن پنجاه سالگی نوشته بسیاری از مطالب را فراموش کرده و تاریخ نویسی او به روش کلی است و از جزئیات چیزی نمی گوید. ارزش این خاطرات به این علت است که روایت از دید شخصی است که خود در صحنه ها حضور دارد؛ گر چه برخی اخبار از شنیده های او حکایت دارد، اما در مواردی بر تواریخی که مورخان بدون اطلاع نوشته اند ترجیح دارد . بیشترین مواردی که در این خاطرات به چشم می خورد شرح دلاوری های راوی در رویارویی با روس ها و حزب توده است و در کنار این موارد به گوشه هایی از تاریخ این دوره هم اشاره می شود .

موارد مهمی که در نوشته هایش به چشم می خورد می توان به این شکل دسته بندی کرد :

اطلاعات جنگی

اطلاعات جنگی که گاه و بیگاه داده می شود بد نیست اما خیلی کم است. در یکی از مرافعات توضیح می دهد که وسیله جنگ ،تفنگ دولول چخماقی و تفنگ سر پر است :

"اسلحه هر دو طرف مثل هم بود یعنی تفنگ های سرپر داشتند ولی محمد رضا خان خلعتبری دارای تفنگ دولول جدید چخماقی سرپر بود."(ص156)

در این دوران ، جنگ فرهنگی خاص خود داشته است. سربازان از دولت مواجب نمی گرفته اند در عوض دست به غارت مکان های سر راه می زده یا اسرای دشمن را لخت می کردند . چنانچه مشخص است در جنگها زنان نیز حضور داشته و همانند یک سرباز می جنگیده اند :

"یکنفر سرباز محمد رضا خان به دست یکنفر زن گرفتار شد که او را نیز لخت کرد ."(156)

منظور از این عبارت ضبط اسلحه نقدینه و اشیاء قیمتی حتی لباس و پای افزار است .

نویسنده خاطرات مثل دانای کل عمل می کند و در اثنای شرح خاطرات خود مطالبی جانبی که از دیگران شنیده است نقل می کند . یکی از این موارد مربوط به غارت خانه و زندگی دو نفر یاغی است. این دو نفر پس از شکایت به شاه ،اموال خود را پس می گیرند و اتش می زنند و می گویند : "لباس های ما که به تن افراد بیگانه رفت دیگر هیچ خوب نیست که به تن زنان ما برود ."(162)

غارت اموال افراد یکی از کارهای عادی است که زیاد اتفاق می افتد . راوی به عنوان یک نظامی در راه وطن می جنگد اما قوم و خویشها و اطرافیانش از نبود او استفاده کرده اموالش را به غارت می برند حتی مادرش را اواره می کنند . این موارد نشان دهنده اختلاف عقیده ای است که میان مردم ایران وجود داشته و وجود احزاب مختلف که یکی از آنها حزب توده است و همچنین بیگانگان اشغالگر در بروز اختلافات نقش اصلی را دارد .

البته راوی این خاطرات نیز از این دست اندازی ها بی نصیب نبوده و پس از بازگشت از نبرد با روس ها اعتراف می کند که اموالی که از او غارت شده و یک قلم آن چهارصد راس اسب بوده ، در عرض یکماه جبران شده است اما نمی گوید از کجا و چطور. مسلم است که او نیز در غارت اموال دیگران دستی پر قدرت داشته و دشمنانی برای خود به وجود آورده که در موقع مقتضی انتقام می گرفته اند .

وی که دایما از رشادت های خود و تقدیر نامه هایی که دریافت داشته یاد می کند در جایی هم از بی توجهی نسبت به خود شکایت دارد که حکایت از حس زیاده خواهی او دارد :

"در مقابل این تلاش های طاقت فرسا جهت حفظ ایران و قومیت محلی کلارستاق هیچ کس حتی یک تشکر هم از من به عمل نیاورد ."(219ص)

جنگ با روس اشغالگر

در زمان اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در میان مردم دسته بندی های مختلفی بود که هر یک به طرفداری از یک قشون با آن همراه می شدند روس و عثمانی و انگلیس در این خاطرات ذکر می شود از انگلیس هنگام برخورد با جنگلی ها یاد می شود و از عثمانی زمانی که در مقابل روس ها به وی کمک می کنند . روسیه همیشه در مقابل آنهاست و گستردگی بیشتری دارد .

کمبود وسایل ارتباط جمعی و یا سیاست حکومت ،موجب می شود وقتی شاه به روسها امان داده است سربازها بدون اطلاع از این قضیه با روس ها می جنگند وقتی روس ها به احمد شاه شکایت می کنند او می گوید اینها از ما نیستند بنابراین "به این علت روسها وقتی نفرات ما را دستگیر می کردند فورا تیرباران می کردند ما هم در مقابل هر چه از روس ها می گرفتیم تیرباران می کردیم ."(ص165)

لرهای خرم اباد با قشون دولتی می جنگند برخی لرها مثل ایل کلهر طرفدار روس هستند به این دلیل جلو آنها را می گیرند .اما در نهایت تسلیم می شوند و ایل نظر علیخان که رئیس روسای عشایر لرستان است با بیست هزار نفر پیاده و سوار به این قشون می پیوندد.

راوی توضیحات کافی راجع به ماموریتها نمی دهد و از ابتدا هدفش را مشخص نمی کند که مقصد اصلی چیست و چه فرمانی دارد . با یک عده به راه می افتد تا اسلحه باغشاه را به منظریه قم ببرد تا از آنجا به اصفهان ببرند اما معلوم نیست چرا سر از لرستان در می اورند و قضیه لرها پیش می اید . سپس در بیستون با تعداد زیادی از روس ها درگیر می شوند: "هزار نفر از نفرات ما با پنجاه هزار از روسها "(ص165)

و بسیار کلی می گوید :

"به یاری خدا روس ها را عقب زدیم به صحنه از اینجا به کنگور(کنگاور)رسیدیم . ابوالحسن خان پورزند در یورش تیر خورد . آن فتح به نام حبیب الله خان پیشوایی و بنده شد . سه ماه زمستان در گردنه کنگاورو صحنه ما توی برف زندگی کردیم تمام عده ما در زاغه ها زندگی می کردند ."(168) در این درگیری عثمانی از این ها حمایت کرده قشون فرستاده است .در اینگونه موارد از انواع اسلحه طرفین و چگونگی نبرد اطلاعی نمی دهد .

انگلیس و میرزا کوچک خان

در زمانی که این قشون با روس درگیر است ، انگلیسی ها هم از سمت بغداد حمله می کنند و در قصر شیرین راه آنها را می بندند از طرفی "دولت ایران از دولت انگلیس تقاضای کمک نمود تا بتواند از شر میرزا کوچک خان راحت شود ."(ص187)

درباره میرزا کوچک خان اطلاعات مهمی نمی دهد در صفحاتی معدود مطالبی در اینباره نوشته است که مشخص نمی شود دوست و دشمن کیست و چه کسی میرزا را  لو داده و یا به فرارش کمک کرده است . امیرخان که میرزا کوچک میهمان او بوده به ساعدالدوله خبر می دهد و او مقداری اذوقه برایشان می فرستد  ولی بعد گزارش می دهد که او را دستگیر کنند ولی گویا به میرزا هم خبر داده که فرار کند مشخص نیست بالاخره کی طرف میرزاست .

حزب توده

خاطرات مربوط به حزب توده به اواخر مبارزات راوی بر می گردد او مخالف این حزب بوده است همچنانکه با روس مخالف بوده ، با حزب توده هم می جنگد و سرانجام هم در جنگ با آنها تیر می خورد .حزب توده را ضد دولت و طرفدار دولت کارگری معرفی می کند :

"وقتی روسها سرتاسر شمال ایران را تصرف کرده بودند تمام زارعین و کارگران گیلانی و تعداد کمی از طبقات بومی عضو حزب توده شدند و روس ها هم به آنها کمک می کردند."(214)

راوی ، عضو فعال حزب جنگل بوده است و همچنین محمد کاظم زال زر بنیانگذار این حزب نام او را به عنوان یکی از اعضا ذکر می کند . این حزب ارتباطی به قیام جنگل نداشته و اعضای آن با روس ها و حزب توده می جنگیده اند و از محمد رضا شاه نیز مدال افتخار دریافت داشته اند .

جمع بندی

مطالب این دو دستنوشته ،به طور کلی نشان دهنده وضعیت ایران در سال های مشروطه و پس از آن است . همچنین به نقش مردم و تمایلات آنها در این سال ها می پردازد که به عنوان اسنادی از این دوران پر حادثه ارزشمند و در خور توجه است .اما زاویه دید محدود در هر دو نوشته کاملا مشهود است . در سیاحتنامه به نظر می آید مقصود، اطلاع رسانی به شخص خاصی است بنابراین تنها به مسایل سیاسی حول و حوش مشروطه پرداخته شده و از وضعیت اجتماعی و فرهنگی اطلاع چندانی نمی دهد. عزیز اله خان نیز بیشتر در پی یادآوری کارهای مهم خود است و آنچه بر وجهه او می افزاید نقل می کند نه کل وقایع را . همچنین عدم ذکر تاریخ وقایع مهم نیز نقصی در هر دو نوشته به شمار می رود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد