مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

دعای اهورایی یا اهریمنی

چکیده                                                                                                                          

در زبان فارسی باستان، واژه‌ها دارای صورت اهورایی و اهریمنی هستند و کاربرد آنها در متون فارسی پس از اسلام نیز ادامه داشته است؛ اما به علت آمیزش زبان فارسی با زبان عربی، این ویژگی مستور مانده و در مواردی موجب از دست رفتن شفافیت سخن شده و در عوض، آرایه‌هایی چون جناس وایهام و تقابل ایجاد کرده است. یکی از واژه‌هایی که در فرهنگ اسلامی جایگاه مهمی دارد«دعا»ست که به معنی کلی، خواستن و طلب کردن به کار می‌رود. در زبان فارسی باستان در این مفهوم دو واژه «آفرین»و«نفرین»وجود دارد که یکی در مفهوم دعای خوب و دیگری در مفهوم دعای بد به کار می‌رود. با وجود این که این دو واژه همچنان در متون پس از اسلام نیز به کار رفته است؛ اما بسامد حضور این دو بسیار کمتر از دعاست. در حالی که در کاربرد «دعا» گاهی تشخیص خیر و شر جز با ذکر صفت و نوع دعا امکان پذیر نیست. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی مفاهیم «دعا»در متون فارسی پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که گویندگان فارسی زبان، به دلیل سادگی این کلمه در برابر معادل‌های فارسی آن و همچنین جنبه اسلامی، دعا را در مفهوم خیر و شر به جای آفرین و نفرین به کار برده اند. این کاربرد، گاه پوشیده و دارای ایهام است و در موارد بسیاری با ذکر خیر و شر و بد، آنرا مشخص نموده و گاه از فحوای سخن می‌توان دریافت که منظور گوینده نفرین است یا آفرین.

کلید واژه‌ها: آفرین، نفرین، دعا، واژه‌های اهورایی، واژه‌های اهریمنی

 

 

 

1.طرح مسأله

همچنانکه دین زرتشتی بر مبنای دو عنصر نور و ظلمت و اهورامزدا و اهریمن بنا شده، این رویه در فرهنگ واژگانی هم ورود یافته است. در گستره واژگانی ایران باستان واژه‌ها به دو شکل اهورایی و اهریمنی دیده می‌شوند. واژه‌هایی متفاوت که معانی یکسانی دارند؛ اما در جایگاه‌هایی متفاوت قابل استفاده اند. دایره کاربرد این واژه‌ها پس از ورود کلمات عربی به داخل متون فارسی، کمرنگ شده،؛ امّا هنوز در مواردی باقی است واژه‌هایی مثل «پا»و«لنگ»، «دویدن»و«دواریستن»«سخن«و«ژاژ»و بسیاری دو گانه‌های دیگر که ذکر آن موجب تطویل است. واژه‌هایی که در این مقاله مورد بحث قرار می‌گیرد، آفرین و نفرین و معادل آنها در فارسی بعد از اسلام و در متون فارسی است. یکی از این واژه‌های معادل،«دعا»ست که در فرهنگ اسلامی جایگاه مهمی دارد. در متون باستانی فارسی، کلمه «دعا» وجود ندارد. برای مناجات کردن از آفرین استفاده می‌شود. در مواردی آفرین به معنی دعای خوب و نفرین در معنی دعای بد به کار رفته است. در این پژوهش ضمن بررسی این واژه‌ها در آثار ادبی فارسی، می‌خواهیم ببینیم گویندگانی که از ویژگی واژه‌های اهورایی و اهریمنی بیگانه شده اند، «دعا»را در چه مفاهیمی به کار برده‌ و در چه واژه‌هایی را جایگزین نفرین و آفرین نموده اند.

1-1.پرسش‌های پژوهش

1-در متون ادبی پس از اسلام، چه واژه‌هایی جایگزین آفرین و نفرین شده است؟

2-دعا، در متون فارسی در چه معانی به کار رفته است؟

1-2.پیشینه پژوهش

با جست و جویی که انجام شد،پژوهشی که همخوانی و همپوشانی با مقاله حاضر داشته باشد دیده نشد برخی پژوهش‌ها درباره واژه‌های اهورایی و اهریمنی و دعا انجام گرفته است؛ امّا هیچ یک از این منظر به آن نپرداخته اند:

رضایی باغ بیدی، حسن (1380).بازنگری واژه ای اهورایی و اهریمنی در اوستا،نامه فرهنگستان، ش18، صص68-76

زیانی،جمال(1396).آفرین‌ها و نفرین‌ها: حکیم ابوالقاسم فردوسی، مولانا جلال الدین بلخی، افصح المتکلمین سعدی، لسان الغیب، شیراز: نوید شیراز.

جودکی، مرضیه(1390).آفرین و نفرین در غزلیات شمس، به راهنمایی طاووسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.

1-3.روش پژوهش

این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام می‌شود، به این ترتیب که واژه‌های آفرین، نفرین و دعا در متون و اشعار فارسی جست و جو شده و مواردی که در معانی گوناگون به کار رفته به روش نمونه ‌تصادفی استخراج شده و مورد بررسی قرار می‌گیرد.

2-بحث و بررسی

2-1.مفهوم و کاربرد آفرین، نفرین و دعا در متون

در اوستا و متون باستانی ایران واژه های دوگانه فراوانی به کار رفته است. اوستا شناسان بر این باورند که ثنویت حاکم بر اوستا جنبه دینی نداشته و بازتاب آن در زبان اوستایی هم دیده می شود. پژوهش هایی که توسط مستشرقین بر واژه های اوستا انجام شده فرضیات مختلفی را مطرح کرده است. لئو فراختنبرگ L.J.Frakhtenbergمنشأ این دوگانگی را تمایز میان انسان و حیوان دانسته که بعدها رنگ دینی به خود گرفته است. هرمان گونترت، با بررسی معنا شناختی به این نتیجه رسیده است که واژه هایی که بیشترین بار منفی را دارند برای موجودات اهریمنی به کار  رفته اند. پزوهشگر دیگری به نام لوئیس گری ضمن در این فرضیه نظر خود را اعلام کرد و پیدایش این واژه ها را به عوامل تاریخی و سیاسی نسبت به ویژه جنگ های قومی نسبت داد. به نظر وی، ایرانیان در مواجهه با دشمنان، واژه هایی از آنها میآموختند که خود معادل آنها را داشتند، از آنها در مفهومی توهین آمیز برای اشاره به دشمنان و موجودات زیانکار استفاده می کردند(ر.ک: رضایی باغ بیدی،1380 :69).

برخی واژه های اوستانی با افزودن پیشوند، دارای بار معنایی منفی و مثبت می شوند. مانند واژه«man»که با پیشوندهای «dus»و«hu» به شکل دشمن و هومن درآمده اند. همچنین است واژه های خوشبو و بد بو که همچنان در زبان فارسی کاربرد دارد. دهخدا در توضیح واژه «نفرین » آنرا مرکب از پیشوند«ن» و «فرین» دانسته است. در همین بخش، نفرین را حذف«ن»پایانی آورده است که متضاد آن«فری»می گردد. به این ترتیب با توجه به معنی «فر» و«فری» در فارسی باستان می توان گفت این واژه به واسطه پیشوندها، دارای دو حالت دو گانه شده ولی به دلیل آمیختگی دو جزء، این واژه ها بسیط شمرده می شوند.

آفرین به معنای ستایش، تحسین و تمجید و  تشکر آمده است. آفرینگان نام هر یک از نمازهایی است که زرتشتیان در عیدهایشان می خوانند (صدری افشار،1391: ج1: 55).با این تعریف می بینیم که آفرین و دعا هر دو به مفهوم دعا و مناجات و درخواست خیر برای خود و دیگری به کار می رود.

نفرین نیز درست برخلاف آفرین است به معنی «دعایی برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی»(صدری افشار،1391: ج1: 2058). برای این واژه فارسی، در عربی معادلی وجود ندارد به همین سبب در  زبان ایرانیان پس از اسلام، این واژه به صورت دعای بد یا بد دعایی به کار رفته است که در برابر دعای خوب قرار دارد.

دعا در لغت به معنی حاجت خواستن(دهخدا،ذیل دعا).درخواست از درگاه خدا(ناظم الاطبا، ذیل دعا).سخنانی که برای خواستن چیزی خطاب به خدا، پیامبر   قدیسان و نیروهای فوق طبیعی گفته می شود(صدری افشار،1391: ج1: 970).با توجه به این معنی، دعا هر گونه درخواست از خداوند است و می‌تواند در باره خود و دیگران باشد بنابراین می‌تواند شامل نفرین هم باشد. چنانکه در برخی متون به دعای بد و دعای خیر اشاره شده‌است.

در فرهنگ اسلامی، دعا کردن از امور معنوی محسوب می شود و نتایج خوبی هم به بار می آورد. در فرهنگ دینی دعا اهمیت فراوانی دارد. دعا در معنی لغوی «خواست» است و خواهش از کسی که قدرتی بی مانند دارد در دعا کردن محقق می شود به همین سبب مولوی در داستان اعرابی و زن او هنگامی که مرد کوزه ی آبی را به سوی خلیفه می برد یکی از دلایل سالم رسیدن کوزه را نتیجه دعا های زن می داند:

                       از دعـــــاهــای زن و زاری او                  وز غم مــرد و گرانباری او

سالم از دزدان و از آسیب سنگ                 بـرد تا دارالخلافه بی درنگ

                                                                                                       (مولوی، 1373:ج1: 112).

دعا کردن در درمان بیماری های معنوی اثر دارد. مولوی به کسی که به دیگر ان حسودی می کند و نمی خواهد چراغ کسان دیگر افروخته باشد یا نمی خواهد دیگران کمالی داشته باشند می گوید برای دفع این حسد از خدا کمک بخواه :

از خـدا می خواه دفع این حسد         

تا خــدایت وارهاند از جـسد

مر تو را مشغولیـی بخشد درون

که نپردازی از آن سوی برون

 

                                        از خـدا می خواه دفع این حسد          تا خــدایت وارهاند از جـسد

مر تو را مشغولیی بخشد درون       که نپردازی از آن سوی برون

موارد دیگری از تاثیر دعا را در داستان پادشاه و کنیزک(ج1:6). و پسر پادشاه و جادوگر می توان دید.  (ج1: 780).

دعا در نزد صوفیه در مفهوم کلی درخواست از خداوند به کار رفته‌است که برخی با آن مخالفند و برخی دیگر به آن اهمیت می‌دهند:

خلافست میان مردمان که دعا فاضلترست یا خاموشى و رضا، گروهى گویند دعا بسرّ خویش عبادت‌است از قول پیغامبر [صلّى اللّه علیه و سلّم که‏] الدّعاء مخّ العبادة آنچه عبادت بود بدو قیام کردن، اولاتر از ترک زیرا که حق حق است [سبحانه و تعالى‏] اگر بنده را اجابت نیاید [و] بمراد خویش نرسد بارى بحقّ خداى قیام نموده باشد زیرا که دعا اظهار بندگى و درماندگى بود(قشیری، 1385: 438).

در متون عرفانی، دعا در معنای خیر و شر به کار رفته‌است. در عبارات زیر از کشف المحجوب، دعا به معنی خواسته آمده‌ و تفاوتی نمی‌کند که خیر باشد یا شر، بنده مومن هر خواسته ای داشته باشد می‌تواند به اجابتش امیدوار باشد. با توجه به این که دعا عبادت دانسته شده، بایدآنرا در مفهوم مثبت ارزیابی کنیم. به طور کلی، این کلمه به مفهوم مثبت دارای بسامد بیشتری است و در کمتر مواردی نفرین محسوب می شود.

چون مؤمنى دعا کند و بر درگاهت سایل را بازدارنده نباشد از خلق زمین و آسمان بار خدایا چون مرگ و گور و حساب را یاد کنم چگونه دل را بدنیا شاد کنم..(هجویری، 1375: 94).

در این متن نیز دعا در مفاهیم: مناجات با خدا و دعای خیر آمده‌است:

فضیل ابن عیاض کوید (رح). جوانى دیدم اندر موقف خاموش‌استاده و سر فروافکنده همه خلق اندر دعا بودند و وى خاموش مى‏بود(هجویری، 1375، 126). من برادران خود را دعا کنم تا مقصود من و از آن ایشان برآید ان‏شاءالله(همان: 438). جنید (رح). گفت من برفتم و حجّ بکردم و وى را دعا کردم اجابت آمد و وى بمراد خود باز رسید(همان: 481).

قشیری باب چهلم خود را به آداب دعا اختصاص داده‌است و در آن از شرایط و ویژگی‌های آن سخن گفته‌است. این عبارت رساله قشیریه هم مبین درخواست از خداست؛ امّا خیرو شر آن به خواست خداوند باز می‌گردد زیرا صوفی تسلیم‌است. او نمی‌خواهد عذاب نیاید تنها یک نوع عذاب را جدا می‌کند که به آن دچار نشود:

هم او گوید که سرىّ دعا کردى گفتى یا رب هرگاه که مرا عذاب کنى بذلّ حجابم عذاب مکن(قشیری، 1385: 31).

هرکه این دعا بکند اندر هر اندوه و بلا و محنت که باشد خداى تعالى وى را فرج دهد(قشیری، 1385: 442). گفته‏اند فائده دعا اظهار نیازست پیش خداى [عزّ و جلّ‏] و [الّا] خداى [تعالى‏] آنچه خواهد کند(قشیری، 1385: 447). و گفته‏اند دعا، ترا بحضرت آرد و عطا، ترا از حضرت برگرداند و بر درگاه بودن تمام‏تر از آنک بازگشتن(قشیری، 1385: 449).

یکى را گفتند مرا دعا کن. گفت ترا این بیگانگى بس که میان تو و او، واسطه مى‏باید(قشیری، 1385: 449).

غزالی نیز در کیمیای سعادت به آداب دعا کردن پرداخته‌است. مفهوم دعا در این کتاب نیز، خواستن و تقاضا کردن از خداست.

إبراهیم گفت: «چون سر من بشکست وى را دعا کردم.» گفتند: «چرا؟» گفت: «از آنکه دانستم که مرا ثواب خواهد بود به سبب وى، نخواستم که نصیب من از وى نیک بود، و نصیب وى از من بد بود.»(غزالی، 1383: ج2: 25).

دعا کند و حاجتى که دارد بخواهد(غزالی، 1383: ج1: 230).؛ امّا وقوف به عرفه و اجتماع اصناف خلق از اطراف عالم، و دعا کردن ایشان به زبانهاى مختلف، به عرصات قیامت ماند، که همه خلایق جمع شده باشند و هر کسى به خویشتن مشغول و متحیّر میان ردّ و قبول(غزالی، 1383،ج1: 240).

 با این توضیح،در این بخش به مفاهیم مختلف دعا و تقابل‌های آن می‌پردازیم.

2-1-1.دعا در مفهوم مثبت

دعا بیشتر دارای معنی مثبت است و کمتر به عنوان نفرین به کار می‌رود به ویژه در متون عرفانی بیشتر به معنی مطلق نیکی و خواهش‌های مفید و مثبت است. به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

به معنی مناجات:

تو دعا را دست گیر و می‌شخول                 عاقبت برهاندت از دست غول

                                                                       (مولوی، 1370: 331).

همچنانکه امتزاج ظاهرست اندر رکوع         وز تصافح وز عناق و قبله و مدح و دعا

                                                                         (مولوی، 1370: 108).

دانی که دعا گویم هر جا که ثنا گویم         بین کز تو چه وا گویم‌هاده چه به درویشان

                                                                                   (همان: 704).

به معنی درخواست برای خود:

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را       که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

                                                                            (حافظ،1385: 199).

این دعا می‌کرد دایم کای خدا                   ثروتی بی رنج روزی کن مرا

                                                                             (مولوی، 1370: 359).

پس چرا گوید دعا الا مگر                        در دعا بیند رضای دادگر

                                                                         (مولوی،1370: 377).

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان               باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

                                                                        (حافظ، 1385: 346).

طلب خیر برای کسی:

در راه عشق  مرحله قرب و بعد نیست       می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

                                                                   (غزالی، 1383:  255).

در متون عرفانی دعا وسیله تقرب به خداوند است. غزالی در کیمیای سعادت می گوید:

بدان که دعا کردن به تضرّع و زارى از جمله قربات است. رسول (ص). مى‏گوید: «دعا مخ عبادت است.» و این براى آن است که مقصود از عبادت عبودیّت است، و عبودیّت بدان بود که شکستگى خود و عظمت خداوند- هر دو به هم- بیند، و بداند، و در دعا این هر دو پیدا شود. و هر چند تضرّع زیادت‏تر بود اولى‏تر باشد(غزالی، 1383، ج1: 260). در خبر است که «دعا را بر طبقهاى نور بر مردگان عرضه همى‏کنند و بدان سبب آسایشها مى‏یابند.»(غزالی، 1383، ج1: 303).

در عبارات بالا، دعا به عنوان وسیله قربت و اصل عبادت شمرده شده و در مفهوم کلی صحبت با خدا و درخواست از اوست و آنچه که بر طبق‌های نور عرضه می‌شود نمی‌تواند نفرین یا لعنت باشد.

انصاری در طبقات الصوفیه راجع به گور معروف کرخی می‌نویسد:

گور وى اکنون به بغداد است. به آنجا روند به دعا کردن و به تبرک و زیارت. و مجرب است که هرکه دعا کند مستجاب گردد(انصاری، 1386: 9). در کشتى بودم، باد خاست و موج، و خلق فریاد در گرفت به دعا کردن(انصاری، 1386: 94).

2-1-2. کاربرد دعای بد و دعای خیر در متون ادبی

چنانکه گفته شد پس از اسلام، ارتباط زبان فارسی با عربی و تداخل واژگانی موجب ورود کلمات عربی شده و ویژ گی‌های مثبت زبان فارسی به فراموشی سپرده شد به همین جهت فارسی زبانان هنگام کاربرد کلمات عربی با محدودیت‌هایی مواجه شده‌اند و برای رفع آن ناچار از افزودن واژه ای دیگر شده اند. در مرد کلمه «دعا»نیز چنین اتفاقی افتاده‌است. بر خلاف واژه‌های «آفرین»و«نفرین» که هر یک در جایگاه خود به کار می‌رود، دعا مفهوم کلی درخواست دارد و می‌تواند به خوب و بد تقسیم شود. در فرهنگ ناظم الاطبا نیز دعای بد معادل نفرین آورده شده‌است(ذیل دعا).این معادل سازی‌ها در سخن گویندگان جای خود را باز کرده و واژه‌های فارسی را به انزوا رانده است. در اینجا نمونه‌هایی از ابیات را که  نوع دعا را مشخص کرده‌اند می‌بینیم:

چه نیکی طمع دارد آن بی صفا                                     که باشد دعای بدش در قفا

                                                                           (سعدی،1359: 35).

نیز بر من دعاء بد تو مکن                   بودنی بود درنورد سخن

                                                                               (سنایی، 1374: 553).

 

پیغمبر بر وی{خسرو پرویز}دعای بد کرد(فارسنامه ابن بلخی: 24).

بد دعایی در مفهوم نفرین در متون اولیه ادبی به کار می‌رود:

{کلانتر}نگذاردکه از اقویا بر ضعفا جبر و تعدی واقع شده موجب بددعایی گردد(تذکره الملوک، چاپ دبیر سیاقی : 48).

دعای خیر تو گویم گرم نواخت کنی               وگر خلاف کنی بر خلاف خواهم گفت

(سعدی، 1375: 751).

حافظ هم دعای خیر  به کار برده‌است:

هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر             در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

                                                                                                  (حافظ، 1385: 90).

در دیوان انوری هم نمونه هایی از این کاربدر دیده می شود.

بخیر بر تو دعا کرده ام همی شب و روز           به طبع بر تو ثنا گفته ام همی مه و سال

                                                                          (انوری،1364، قصیده 118).

از زمانت به خیر باد دعا                   وز زمینت به طبع باد آمین

                                                                                                         (همان: قصیده 156).

 

2-1-3.تقابل دعا و دشنام

دشنام(مرکب از دش=دژ، بد+نام ).(دهخدا:ذیل دشنام).در مفهوم سخن بد یا نام بد به کسی دادن، (همان).نوعی نفرین به شمار می‌رود و در برخی متون به جای نفرین به کار رفته‌است.

سعدی  این دو واژه‌ را در تقابل با هم به کار برده‌است. دعا در مفهوم دعای خیر به کار رفته و دشنام هم اسناد دادن صفات بد را تداعی می‌کند و هم نفرین را:

دعات گفتم و دشنام اگر دهی سهل است         که با شکر دهنان خوش بود سوال و جواب

                                                                                                               (سعدی،1375: 369).

وقتی دعا در تقابل با بدعهدی به کار می‌رود مفهوم دعای خیر دارد و دشنام نیز متضاد آن است:

هنوز با همه بد عهدی ات دعا گویم               بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید

                                                                                  (همان: 460).

«اگر»در معنای «هر چند» به کار رفته که نشان از تقابل است، بنابراین دعا به معنی دعای خیر در برابر دشنام است:

من دعا گویم اگر تو همه دشنام دهی             بنده خدمت بکند ور نکنند اعزازش

                                                                                                             (همان: 478).

با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد                            رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده

 (همان: 542).       

«لعنت» در زبان عربی مقابل دعاست و تنها در مفهوم نفرین به کار می‌رود در این بیت هم سعدی این دو را در تقابل با هم آورده‌است:

بیا تا هر دو با هم هیچ گیریم                     دعا و لعنتش بر خویشتن باد

                   (همان: 751). 

2-1-4.کاربرد دعا در مفهوم نفرین

سعدی در این بیت، با توجه به همنشینی دعا با ستمدیدگان، و مفهوم مصراع بعد، به نفرین نظر داشته و در یک بیت، دو معنای متقابل دعا را به کار برده‌است:

دعای ستمدیدگان در پست                کجا دست گیرد دعای کست

                                                                                                      (سعدی، 1359: 39).

همچنان است در این ابیات که در یک مصراع دو نوع دعا آورده است و با توجه به این که دومی مربوط به دشمن ممدوح است باید نفرین باشد در بیت بعد نیز در توضیح آن، نوع نفرین را مشخص کرده است:

یکی دعای تو گفتم یکی دعای عدوت            بگویم آن را گر نیک نیست مپسندش

هر آن که پای خلاف تو در رکیب آورد          به خانه باز رود اسب بی خداوندش

                                                                                                           (سعدی، 1375: 702).

در این روش، بیت کمی شفافیت معنایی خود را از دست می‌دهد؛ امّا از نظر ادبی زیبایی بیشتری دارد و ذهن را درگیر می‌کند در حالی‌که در زبان فارسی باستان، واژه‌ها دارای شفافیت معنایی بوده نیاز به اندیشیدن نداشت. بنابراین، چنین کاربردی را می‌توان موجب ارتقای آرایه‌های زبان فارسی و گسترش مفهومی آن به صورت جناس یا ایهام دانست.

مولوی در بیت زیر خطاب به کسی که از خدا می‌خواهد عذاب دوزخ را در دنیا به او بچشاند می گوید:

گفت هی هی این دعا دیگر مکن            بر مکن تو خویشتن از بیخ و بن

                                                                                      (مولوی،1370: 251).

دعایی که موجب برکنده شدن باشد خیر نیست و معادل نفرین است.                                                    

در عبارات زیر، دعا مشخصاًدر مفهوم«نفرین»آمده است:

کفتند ایّها الشیخ دعا کن تا آن جمله را غرق کند تا شومى ایشان از خلق منقطع شود(هجویری، 1375،126).

متن زیر، با توجه به این که درباره جوانان گناهکار درخواست دعا شده، دو احتمال به ذهن می‌رسد، زیرا ممکن است منظور از دعا، دعای خیر برای به صلاح آمدن باشد و یا نفرین برای هلاک شدن، چنانکه آنها گمان می‌برند شیخ متوجه منظورشان نشده و دوباره تأکید می‌کنند که «دعایی کن بر ایشان به بدی»:

ابراهیم اطروش گوید ببغداد نزدیک معروف کرخى نشسته بودم به دجله قومى جوانان بگذشتند در زورقى و دف همى‏زدند و شراب همى‏خوردند و بازى همى‏کردند، معروف را گفتند نبینى کى آشکارا معصیت همى‏کنند دعا کن بر ایشان، دست برداشت گفت یا رب چنانکه ایشان [را] در دنیا شاد کرده ایشان را در آخرت شادى ده. گفتند یا شیخ دعائى کن بر ایشان به بدى، گفت چون در آخرت ایشان را شادى دهد، امروز بنقد توبه کرامت کند](قشیری، 1385ه: 206).

در عبارت زیر، دعا در مفهوم نفرین به کار رفته‌است و این مفهوم را از متن می‌توان فهمید:

از استاد ابو على شنیدم گفت چون اهل بلخ محمّد بن الفضل را از بلخ بیرون کردند دعا کرد بر ایشان [و] گفت یا رب صدق از ایشان بازدار، هرگز پس ازو از بلخ [پیر] صدّیق نخاست(قشیری، 1385: 589).

2-2. کاربرد نفرین و آفرین در متون فارسی

2-2-1.نفرین

نفرین در مفهوم دعای بد، دارای بسامد زیادی نیست و در برخی متون دیده می‌شود. گویندگان پیشین مانند فردوسی بیشتر آنرا به کار برده اند. در داستان رستم و سهراب، در انتهای داستان رستم که از کشتن فرزند ناراحت است چنین می گوید :

بر این تخمه سام نفرین کنند                  همه نام من پیر بی دین کنند

                                                                                             (فردوسی،1389:ج1: 194).

حافظ نفرین و دشنام را در کنار هم به کار برده و هر دو را مقابل دعا قرار داده است:

اگر دشنام فرمایی وگر نفرین دعا گویم      جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

                                                                                               (حافظ، 1385: 197).

سنایی در هنگام سخن گفتن از دشمنان ائمه، به آنها نفرین می کند:

پسر ملجم آن سگ بد دین                     آن سزاوار لعنت و نفرین

                                                                                                     (سنایی، 1374: 257).

شمر و عبداله زیاد لعین                       روحشان جفت باد با نفرین

                                                                                                              (همان: 269).

برای نمونه های دیگر از دست (ر.ک: سنایی، 1374،553،561،272 نظامی، 1382 :247، 394،184،81، مولوی، غزل 1752، 730،166،سعدی،1359: 47،33).

در متون منثور فارسی نیز  نفرین در معنای دعای بد، به کار رفته است خواجه عبدالله انصاری در طبقات الصوفیه، به کرّات، نفرین را به کار برده‌است:

به سبب مذهب وى. روى فرا شهر کرد و بر ایشان نفرین‏ کرد(انصاری، 1386: 62).

وى بر حلاج نفرین‏ کرد و گفت: الهى، کسى بر و گمار، کش دست ببرد، و پاى ببرد، و چشم برکشد و بردار کند(انصاری، 1386: 77).

2-2-2.آفرین

فردوسی با واژه‌های عربی میانه ای ندارد و دعا در شاهنامه به کار نرفته‌است و آفرین در مفهوم دعای خیر کاربرد دارد. آفرین گفتن بر شاه، در مفهوم دعا کردن است. در بیت زیر آفرین به معنای شکر و سپاس خداوند آمده است:

نخست آفرین کرد بر دادگر                 کزو دید نیرو و بخت و هنر

                                                                                           (فردوسی،1389:ج5: 441).

گاهی شاعر توضیح هم راجع به متن دعا می‌دهد که شامل درخواست عمر دراز و پایداری تخت و تاج و سلامتی مخاطب است. در این ابیات، لفظ آفرین توضیح داده شده و مشخص می‌شود منظور از آن نیکخواهی است:

همیدون به ضحاک بنهاد روی              نبودش جز از آفرین گفت و گوی

                                                                                              (فردوسی،1389، ج1: 49).

مهان شاه را خواندند آفرین                 که ای نامور شهریار زمین

ز چرخ فلک بر سرت باد سرد              نیارد گذشتن به روز نبرد

                                                                                                            (همان:68).

برای نمونه های دیگر(ر.ک: ج1: 173، ج2: 352،ج5: 538، 422، 434).

2-2-3.تقابل نفرین و آفرین

در این ابیات، آفرین و نفرین درست در معنای دعای خیر و دعای شر در مقابل هم به کار رفته‌است. در شعر فردوسی، واژه دعا کاربرد ندارد؛ امّا سعدی از دعا هم استفاده کرده، اما در اینجا این دو کلمه فارسی را به کار برده‌است:

چه سود آفرین بر سر انجمن                  پس پرده نفرین کنان پیر زن

                                                            (سعدی،1359 :45).

عطار هم نفرین را در برابر آفرین به کار برده و آنرا معادل دعای بد دانسته است:

کار من با خلق آمد پشت و روی                       کافرین خلق نفرین من است

                                                                                                        (عطار، 1384: غزل89).

 

 

نتیجه گیری

با بررسی متون فارسی پس از اسلام متوجه می شویم که واژه های عربی جای بسیاری از معادل های خود را در زبان فارسی اشغال کرده اند. این مساله در قرون اولیه کمتر دیده می شود اما با گذشت زمان بسامد کاربرد کلمات عربی فراوان تر شده است. در این پژوهش کلمه«دعا» در دو معنای متفاوت آفرین و نفرین بررسی شد. در متون مورد بحث، برخی گویندگان مانند فردوسی واژه‌ آفرین را در معنای مناجات و سپاس و دعای خیر  و نفرین را به معنای دشنام و دعای بد به کار برده‌اند و  برخی دیگر که مقید به زبان فارسی نبوده اند از آفرین و نفرین و دعا، در همین معانی در موارد مختلف استفاده کرده اند؛ اما به طور کلی بسامد واژه «دعا» در متون قابل مقایسه با آفرین و نفرین نیست. گویندگان به جای کاربرد آفرین، که به معنای دعای خوب و خیر خواستن برای کسی یا به مفهوم مناجات است «دعا»به کار برده اند که هم بار مثبت دارد و هم بار منفی. گاهی این مفهوم همراه با واژه «خیر»به کار رفته و مشخص است و گاه به تنهایی به کار رفته و از فحوای کلام دریافت می‌شود که منظور گوینده آفرین است. اما در مواردی هم «دعا»در مفهوم نفرین به کار رفته‌است. در این مفهوم نیز گاهی لفظ«بد»نیز افزوده شده و مشخص می‌کند که منظور گوینده دعای برای بد خواستن است. در مواردی هم به تنهایی به کار رفته و از فحوای کلام دریافت می‌شود. واژه دعا گاه در تقابل با دشنام و لعنت و نفرین نیز به کار رفته‌است که در این صورت معنای مثبت دارد. هنگامی که که «دعا»به تنهایی به کار رفته گاهی ایهام پدید می‌آید و از این جهت می‌توان گفت کاربرد کلماتی که دارای مفهوم دوگانه هستند موجب ارتقای زبان شده و سبک آنرا از سادگی اولیه زبانی بیرون آورده اند.

با نگاهی به دستور زبان تاریخی و بررسی تحول واژه ها متوجه می شویم، نفرین و آفرین دو واژه یکسانند که به واسطه پیشوندها دارای معنای متفاوت گشته و در طول زمان، به دو کلمه مجزا تبدیل شده اند؛ اما در زبان عربی، دعای خیر و دعای شر، به عنوان موصوف و صفت به کار می روند و در هم ادغام نشده‌اند به همین سبب تفاوتی ظاهری در کاربرد آندو دیده می شود و علت کم شدن بسامد این دو واژه در زبان فارسی علاوه بر بعد مذهبی «دعا» سادگی کلمه و کاربرد دوگانه آن نیز هست.


 

منابع

انصاری، خواجه عبدالله(1386). طبقات‌الصوفیه، مقدمۀ محمّدسرور مولایی، تهران: توس.

انوری، محمدبن محمد(1364).دیوان انوری، تهران: وزارت فرهنگ و آموزش عالی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

حافظ، شمس‌الدین‌محمد (1385).، دیوان اشعار، بر اساس تصحیح غنی و قزوینی، چ5، تهران: زوار.

دهخدا، علی اکبر(1373).لغت نامه، تهران: موسسه لغت نامه دهخدا .

سعدی،مصلح الدین مشرف الدین(1359).بوستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.

سنایی، ابو مجد مجدود بن آدم(1374).حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه،تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.

عطار، فرید الدین(1384)دیوان اشعار،تهران: علم.

غزالی، ابو حامد(1380).کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیو جم، تهران: علمی فرهنگی.

فردوسی، ابوالقاسم(1386).شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق،تهران: روزبهان.

قشیری، ابوالقاسم(1385).رساله قشیریه، ترجمه ابوعلی حسن بن عثمانی، چ4، تهران: علمی و فرهنگی

مولوی، جلال­الدین محمد (1370).، مثنوی معنوی، تهران: اساطیر.

نفیسی، علی اکبر(1343)فرهنگ ناظم الاطبا، تهران: خیام.

نظامی گنجوی، الیاس بن محمد(1382).شرفنامه،تهران: هم قلم.

هجویری، علی بن عثمان (1375).، کشف‌المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، چ4، تهران: طهوری.

رضایی باغ بیدی، حسن(1380).بازنگری واژه های اهورایی و اهریمنی در اوستا، نامه فرهنگستان، صص69-76

 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد