مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

بررسی تطبیقی رمان‌های «آئورا» اثر کارلوس فوئنتس و«زنی پنهان میان واژه‌ها» اثر شهریار عبّاسی

چکیده

رئالیسم جادویی، محصول دوران مدرنیسم است که در پی آمیختگی رئالیسم و سوررئالیسم به وجود آمد. نظریه‌پردازی این مکتب همچون مکتب‌های ادبی دیگر، در غرب شکل گرفت و به رمان نویسی ایران وارد شد. کارلوس فوئنتس یکی از نویسندگان عرصه رئالیسم جادویی است که با حرکت در زمان گذشته، حال و آینده به طرزی بدیع و روانکاوانه، آرزو‌ها و خواسته‌‌های شخصیت‌‌هایش را به نمایش می‌گذارد. آئورا، داستان بلندی است که از طریق روایت دوم شخص، واقعیت‌های وجودی دو شخصیت اصلی را وصف می‌کند و نمایی از پیری و جوانی آن دو ارائه می‌دهد. شهریار عبّاسی نیز نویسنده رئالیست ایرانی است که اولین اثر رئالیسم جادویی خود را - زنی پنهان میان واژه‌‌ها-تحت تاثیر آئورا به نگارش درآورده و از روایت دوم شخص نیز استفاده کرده است. در این پژوهش بر اساس رویکردی تطبیقی، این دو اثر با یکدیگر مقایسه می‌شود و نحوه تآثیر «فوئنتس» بر «شهریار عبّاسی» بررسی و مشخص شده عبّاسی در کلیّت اثر خود از شخصیت زن جادویی بهره گرفته، امّا طرح داستانی خود را بر عناصری دیگر استوار کرده است. روایت دوم شخص نیز دارای جنبه‌‌های متفاوت از دوم شخص فوئنتس است.

کلید‌واژه‌ها: فوئنتس، آئورا، شهریار عبّاسی، زنی پنهان میان واژه‌ها، رئالیسم جادویی، روایت دومشخص.

 

 

  

1- مقدمه

 رئالیسم جادویی از مکتب‌هایی است که با تلفیق ویژگی‌‌های دو مکتب ادبی رئالیسم و سوررئالیسم، تجربیات تازه‌ای را به نمایش ‌گذاشت که نشانه‌هایی از آنرا می‌توان در متن‌های عرفانی سده‌های سوم و چهارم‌ به بعد و برخی قصه‌‌های متأخر مانند امیر ارسلان نامدار دید؛ امّا نظریه پردازی آن مسلماً به غرب تعلّق دارد. کارلوس فوئنتس در کنار مارکز و یوسا، یکی از سه قطب ادبیات آمریکای لاتین است که در تمام آثارش تجربه رئالیسم جادویی و دید دوم شخص را دارد؛ امّا شهریار عبّاسی غالب آثارش رئالیستی است و با زاویه دید اوّل شخص یا دانای کل سر و کار دارد. به جز رمان التهاب که سبکی سوررئالیستی دارد و در دنیایی فراواقعی شکل می‌گیرد و دختر لوطی که آخرین اثر او با رگه‌‌هایی از رئالیسم جادویی است، وی تجربه دیگری در این حوزه ندارد. آئورای فوئنتس که با روایت دوم شخص، دیدی تازه از روایت پردازی را نشان می‌دهد، یکی از نمونه‌‌های موفق رئالیسم جادویی است که در آن، پیرزنی رویای جوانی خود را به طور مجسّم می‌بیند و با معرفی او به جوانی تاریخدان که قرار است خاطرات شوهر درگذشته‌اش را مدوّن کند، این زن را به واقعیت نزدیک می‌کند و این در حالی است که تاریخدان جوان در چهرة شوهر این زن، پیری خود را می‌بیند. از نگاهی دیگر،  سفر در زمان مطرح می‌شود و حسرت‌‌های جوانی پیرزن و نمای آینده مرد جوان نمایانگر می‌شود. با خواندن رمانزنی پنهان میان واژه‌ها اثر شهریار عبّاسی، ارتباطی میان شخصیت آئورا با زنی که به طرزی مرموز در این رمان وارد و بدون تاثیر جدی بر وقایع رمان از آن خارج می‌شود، به یاد وجود مرموز آئورا می‌افتیم و با توجّه به نوع روایت دوم شخص در این اثر، می‌توانیم تأثیر فوئنتس را بر عبّاسی با مقایسه این دو اثر نشان دهیم. عبّاسی در این رمان یکی از مسایل مبتلابه جامعۀ ایرانی را به تصویر کشیده است. طرح کلی رمان، مشکلات مالی مردی در آستانۀ ازدواج است که به دلیل مشکلات مالی تن به پیشنهاد پیرمردی می‌دهد تا واقعه‌ای خیالی را که او واقعیت می‌پندارد بنگارد و در این میان زنی مرموز که در رویای پیرمرد وجود دارد وارد زندگی خصوصی او می‌شود و ادامه ماجرا او را به دنیایی سوررئالیستی می‌کشاند.

در این پژوهش با هدف شناسایی نحوۀ تاثیر نویسندۀ زنی پنهان میان واژه‌ها از نویسندۀ آئورا به ویژه در دو اثر مذکور، شخصیت مرموز زن جادویی در هر دو رمان با هم مقایسه شده و تفاوت‌ها و شباهت‌های این دو شخصیت و میزان تاثیر گذاری بر رمان نشان داده می‌شود و با توجّه به مولّفه‌‌های نوع روایت و سایر عناصر داستان، به مقایسه این دو اثر می‌پردازیم.

1-1. پرسش‌‌هاوفرضیه‌های پژوهش

پرسش‌های این پژوهش عبارتنداز:

- شباهت‌ها و تفاوت‌های شخصیت اصلی داستان در دو اثر آئورا و زنی پنهان میان واژه‌‌ها چیست؟

- تفاوت روایت دوم شخص در اثر شهریار عبّاسی با اثر فوئنتس چیست؟

- اهداف دو نویسنده از به کارگیری شخصیت جادویی چه بوده است؟

- چگونه می‌توان بارویکردی تطبیقی، جنبه‌های رئالیسم جادویی و روایت دومشخص در دو داستان آئورا و زنی پنهان میان واژه‌‌هابررسی کرد؟

فرضیه‌های این پژوهش را این گونه می‌توان برشمرد:

- روایتگر آئورا در کل اثربا زاویه دید دوم شخص خطاب به خودش حرف می‌زند امّا راوی زنی پنهان میان واژه‌‌ها برای خوانندگان روایت می‌کند.

- فوئنتس با دیدگاهی فلسفی زن جادویی را وارد داستان می‌کند و لایه‌‌های پنهان ذهن شخصیت‌ها را نشان می‌دهد، اما عبّاسی آن را به عنوان ابزاری برای ایجاد سبک و تغییر جهت روال خطی داستان به کار برده است.

1-2. پیشینه پژوهش

آثار شهریار عبّاسی چندان مورد نقد قرار نگرفته و نوشته‌ای درباب این رمان نشر نیافته است؛ امّا اثر فوئنتس از سوی منتقدان بسیاری بررسی شده و نظراتی درباره آن ارائه شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

عبّاس پژمان(1381)، طی مقاله‌ای با عنوان« دوم شخص‌‌های آئورا و پوست انداختن» با ترسیم زاویه دید این دو رمان و نوع روایت، شخصیت‌‌های رمان‌‌ها و راوی را یکی دانسته و آن‌ها را همزاد راوی پنداشته است. به عقیدۀ نویسنده، فوئنتس برای نوشتن رمان‌های خود از رمان، فیلم، شعر، نقاشی‌‌های بسیاری استفاده می‌کند که اجداد آثار وی به حساب می‌آیند و فوئنتس معمولاً به نام این آثار اشاره می‌کند.

  جواد جزینی(1377)، در مقاله‌ای با عنوان«نویسندگان خارجی: کارلوس فوئنتس، چشم و چراغ ادبیات لاتین» ضمن معرفی آثار این نویسنده دربارۀ آئورا هم اظهار نظر کرده است. به نظر وی با توجه به این که در یادداشت‌های ژنرال به دو عشق اشاره شده، عشق فیلیپه مونترو به آئورا نیز دو گانه است.

1-3. روش پژوهش

روش این پژوهش، کتابخانه‌ای و توصیفی- تحلیلی است و بر اساس ویژگی‌‌های سبکی دو رمانآئورا و زنی پنهان میان واژه‌ها با توجه به رویکرد تطبیقی انجام می‌شود. برای این کار مبانی نظری تحقیق که شامل، رئالیسم جادویی و روایت دوم شخص است تبیین شده سپس بر اساس این ویژگی‌‌ها در مکتب مدرنیسم و پسا مدرنیسم، با استفاده از برخی نظریات دیگر، به بررسی عناصر مهم این دو رمان و موارد شباهت و اختلاف آن‌ها پرداخته شده است.

2. مبانی نظری تحقیق   

2-1. رئالیسم جادویی

با وجود این که این مکتب ادبی، در غرب کارکردگسترده‌ای دارد، رضا سید حسینی(1389: 318)، رئالیسم جادویی را خاص کشور‌های جهان سوم دانسته که با فرهنگ غرب بیگانه‌اند و اسطوره‌‌های بومی در واقعیت‌‌های روزمرۀ زندگی ادغام می‌شوند. از سویی، «رئالیسم جادویی تلفیقی از عناصر سحر و رویا با حقایق و جزئیات روزمره زندگی است که سیر منطقی روایت را دگرگون می‌سازد. در بطن آثار رئالیسم جادویی می‌توان عناصر افسانه‌ای نمادین، فراحقیقی و وهم را کاملاً نمایان دید»(موسوی نیا، 1384: 154). دیدگاهی دیگر، رئالیسم جادویی را دارای دو شیوۀ اروپایی و آمریکایی می‌داند که اولی به عنوان رئالیسم شگفت‌انگیز مطرح است که در آن نویسنده با استفاده از هنر‌های ادبی، دنیای تذهیب یافته‌ای را به خواننده نشان می‌دهد و دومی جنبه اسطوره‌ای و فولکلوریک آن بیشتر است(شوشتری، بی تا: 35). با این وصف، باید گفت این مکتب گر چه به تازگی در دنیا مطرح شده و آثاری بر پایه آن به وجود آمده، ریشه در «تخیّل» دارد که منشأ آن خواست‌‌ها و آرزو‌های نهانی بشر، پاسخ تخیّلی پرسش‌‌های فلسفی و راهی برای گریز از واقعیت‌‌های زندگی است. حضور این عنصر در قصه‌‌های پیشینیان، تحت تأثیر اسطوره و تاریخ افسانه‌ای بوده و به تازگی به عنوان مکتبی ادبی مطرح‌شده و از دنیای غرب به نقاط دیگر سرایت نموده‌است.

2-2. روایت دوم شخص

شیوۀ روایت در نویسندگی از عناصر مهم داستان و رمان است که در نگاهی کلی به دوصورت «سوم شخص» و«اول شخص» دیده می‌شود. سایر شیوه‌‌ها از قبیل حدیث نفس، نمایشی، تک گویی درونی، روایت نامه‌ای، سیال ذهن و دوم شخص، متفرّعات روایت اول شخص است. در روایت دوم‌شخص، راوی با مخاطبی واقعی، خیالی یا خطاب به خودش حرف‌می‌زند، از این رو شباهت به تک گویی درونی، حدیث نفس و نمایشی دارد. در روایت دوم‌شخص یا «توی راوی»، راوی مستقیماً مخاطبانش را مورد خطاب قرارمی‌دهد. به همین علت به این روش، زاویه روایت خطابی نیز می‌گویند. این شیوه خواننده را به عنوان یکی از شخصیت‌‌ها وارد متن می‌کند و همین باعث می‌شود تا خواننده خود را در ساخت ماجرا شریک و سهیم بداند. راوی ترجیح می‌دهد به جای ضمیر «او» از ضمیر «تو» استفاده کند تا بیگانگی از وقایع اتفاق‌افتاده، فاصلۀ احساسی یا کنایی کمتر حس‌شود. لوری‌مور و جنوت‌دیاز از این روش در داستان‌‌های کوتاهشان استفاده‌کرد‌ه‌اند. این زاویه دید کمتر در آثار به کار گرفته‌شده و از نویسندگان متأخر بیشتر در آثار فوئنتس دیده می‌شود. شیوۀ زاویه‌دید دوم‌شخص را فوئنتس ابداع نکرده، بلکه پنج سال پیش از او «میشل بوتور» از پیشگامان رمان نو در فرانسه رمانی به نام «تغییر» را به این شیوه نوشته‌بود، اما میزان استفاده فوئنتس از این شیوه بیشتر است(ر. ک: پژمان، 1381: 56). درایران نیز هر چند به ندرت امّا در رمان‌‌های معاصر دیده می‌شود. رمان شاه بی شین اثر محمّد کاظم مزینانی(1385). و خانم نویسنده اثر طاهره علوی(1384)از این دسته آثار است.

3- بحث وبررسی

3-1. مقایسه دو رمان آئورا و زنی پنهان میان واژه‌‌ها

3-1-1. طرح کلی

در ابتدا باید بیینیم در طرح کلی این دو رمان، شباهت‌هایی وجود دارد یا خیر و تا چه میزان تأثیر نویسندۀ اول بر نویسندۀ دوم ظاهر است:

طرح آئورا: زنی بسیار پیر، که در محلّه‌ای قدیمی و متروک زندگی می‌کند، با انتشار آگهی در روزنامه، تاریخدان جوانی را که از حقوق خود راضی نیست، در مقابل مبلغ قابل توجّهی، استخدام ‌می‌کند تا خاطرات شوهر مرحومش را تدوین‌کند. خبرنگار جوان در خانۀ پیرزن، که غالباً تاریک و رازآمیز است، زن جوان و زیبایی را می‌بیند که شبیه به جوانی‌‌های خانم پیر است. جوان طی خواندن خاطرات ژنرال پیر، با دیدن عکس‌‌های او و همسرش که همان پیرزن است، متوجه می‌شود شباهت کاملی میان زن جوان و پیرزن و ژنرال و خود او وجود دارد. در انتها شخصیت زن و مرد جوان در هم تلفیق شده با ژنرال مرده و پیرزن یکی می‌شود.

طرح زنی پنهان میان واژه‌ها: مرد میان سالی که در مرکز قدیمی شهر زندگی می‌کند، از خبرنگار جوانی که از حقوق خود ناراضی است، درخواست می‌کند در برابر مبلغ قابل توجهی، رویدادی را که برای او رخ داده مکتوب کند و در مجله به چاپ برساند. آنچه مرد میانسال تعریف می‌کند، حضور عجیب زنی است که به ظاهر از لابلای یکی از کتاب‌های او-که از وجودش بی اطلاع بوده-بیرون آمده است. این زن در ادامۀ داستان بر راوی و خانوادۀ او نیز ظاهر شده و در خانۀ راوی ساکن می‌شود و موجب آزردگی خانواده نامزدش را فراهم می‌کند. در انتها زن مرموز بدون این که معلوم شود کیست و از کجا آمده، از شهر می‌رود و مشکل ازدواج راوی نیز با پولی که بابت نوشتن این واقعه از مرد گرفته، حل می‌شود.

مقایسۀ دو طرح

در طرح اولیۀ این دو داستان نقاط تشابه و تفارقی دیده می‌شود. در ابتدا می‌بینیم که شخصیت راویان و شخصیت‌ها با هم منطبق است. شخصی دارای مشکل مالی است، به او پیشنهاد نوشتن خاطرات می‌شود و نیمی از مبلغ قرارداد پرداخت می‌گردد. از طرفی، مکان واقعه در محلی قدیمی قرار دارد و راوی در جریان نوشتن، با زنی مرموز روبرو می‌شود که بسیار زیباست. راویِ آئورا، او را با چشمان سبز و بسیار زیبا توصیف می‌کند و راوی زنی پنهان میان واژه‌ها می‌گوید: «زیبایی‌اش به حدی خیره کننده و نگاهش چنان با نفوذ بود که نتوانستم مقاومت کنم»(عبّاسی، 1387: 52).

مکان هر دو داستان در منطقه‌ای قدیمی و تقریباً متروک قرار دارد:

«عجیب است که هنوز کسی در خیابان دونسلس زندگی می‌کند. همیشه فکر می‌کردی که هیچ کس در مرکز قدیمی شهر خانه ندارد» (فوئنتس، 1379: 13).

خانۀ معرفت زادگان در رمان زنی پنهان میان واژه‌ها نیز در مرکز قدیمی شهر قرار دارد که در معرض تخریب است.

3-1-1-1. طرح نمادین

 در آئورا به نماد‌های فراوانی بر می‌خوریم. در داستان‌‌های نمادین، « شخصیت‌‌ها، اعمال و ریزه کاری‌‌ها واقعی و طبیعی هستند و جزئیات و توضیحات، به قصد آن ارائه شده‌اند که معنای خاصی از واقعیت‌‌های عادی و روزمرّه به دست بدهند » (میر صادقی، 1366: 547). آئورا از این نظر داستانی نمادین نیز هست. نشانی آگهی محله‌ای قدیمی و متروکه است. این نشانی نمادی از زمان گذشته است که دیگر کسی به آن فکر نمی‌کند. چین و شکن‌‌های فرش یادآور چین و شکن پوست تن پیرزن است(ص16). حضور حیواناتی مثل: خرگوش، گربه و موش، نماد‌هایی از علایق و نفرت‌های شخصیت‌هاست. خرگوش مورد علاقه کونسوئلو و گربه مورد نفرت اوست. راوی اولی را در عالم واقع می‌بیند و دومی را در خاطرات ژنرال. حتی نفرتت از گربه‌‌ها را تحمل کردم من که اینقدر این حیوانات زیبا را دوست دارم»(ص52). اشارات مداوم به تاریکی خانه: «این خانه فقط همان حیاط تاریک را دارد»(ص41). تا ته سوختن شمع‌ها(ص82). پوست کندن بزغاله(ص56).

در رمان زنی پنهان میان واژه‌‌ها گر چه نماد‌ها چندان خودی نشان نمی‌دهند؛ می‌توان گفت مکان قدیمی نمادی از گذشتۀ در حال اضمحلال آدم‌‌ها محسوب می‌شود و محیط کتابخانه هم نمادی از حافظه تاریخی شخصیت است که بخشی از آن همانند کتاب فراموش شده، در تاریکی و فراموشی قرار دارد و زمانی که خاطرات جوانی مرد از درون ناخودآگاهش به سطح خودآگاهی می‌رسد، زنی از لابلای خاطرات سر در می‌آورد که نماد آرزو‌های بر باد رفته است. با این وجود، این رمان را نمی‌توان در ردۀ رمان‌‌های نمادین قرار داد.  

3-1-2. عناصر طرح

نکتۀ مهم در آئورا، فقدان حادثۀ تأثیر گذار است. تنها گره داستان، خاطرات ژنرال است که به گمان پیرزن چیز‌های با ارزشی در آن نوشته شده در حالی که در انتها راوی اعتراف می‌کند مطلب مهمی از آن استخراج نمی‌شود. رابطۀ فیلیپه و آئورا نیز گرهی ایجاد نمی‌کند و با توجّه به کوتاهی این داستان که بیشتر به داستان بلند می‌ماند تا رمان، تعلیق خاصی هم وجود ندارد که خواننده در پی گره گشایی باشد. راوی با ایجاد فضای تاریک و وهم آلود، کمابیش به خواننده می‌فهماند که با داستانی فلسفی روبروست و با توصیف رفتار و شخصیت دو زن، ذهن خواننده آماده پذیرش یکی بودن این دو می‌شود. در این صورت ما با رمانی شخصیتی مواجهیم. «درباره رمان‌هایی از این دست می‌توان گفت که در آنها فقط یک شخصیت به طور جدی بررسی می‌شود؛ البتّه باید افزود که این بررسی در واقع بسیار جدی است» (لاج: 1374، 104).

در زنی پنهان میان واژه‌‌ها، حادثه نقش پر رنگ‌تری دارد و روایت دارای جریان است. شخصیت‌‌ها در مکانی وسیع تر عمل می‌کنند و آزادی بیشتری دارند. تعدّد شخصیت‌‌ها و گفت و گو‌‌های مابین، فضای داستان را از سکون و سکوت خارج کرده است. در این رمان با فضای دو گانه‌ای روبرو هستیم که قسمت اعظمش واقعی می‌نماید. زن مرموز این رمان چندان رازآمیز نیست و می‌تواند در تغییر جریان داستان نقش داشته باشد به همین سبب تعلیق ایجاد می‌کند.  اصرار زن مبنی بر ورود به خانۀ راوی و حساسیت مادر نامزدش، از جمله موارد افزایندۀ تعلیق به حساب می‌آید. از سویی یافتن نام و نشانی زن و شناخت همسر او که ممکن است همان معرفت زادگان باشد نیز یکی از عناصری است که در گره افکنی اهمیت دارد.

3-2-2. رئالیسم جادویی

3-2-2-1. رئالیسم جادویی فوئنتس

مهم‌ترین وجه آئورا، حضور زنی مرموز در آن است. زنی که با وجود شباهت بسیارش به جوانی‌‌های پیرزن، گویی موجود دیگری است. راوی در اولین دیدار با آگهی دهنده، ابتدا صدای زنی را می‌شنود که او را در راهرو‌های تاریک راهنمایی می‌کند؛ امّا او را نمی‌بیند. سپس در اتاقی نیمه تاریک ابتدا با پیرزنی مفلوک و خرگوش او و یعد از آن با زنی جوان مواجه می‌گردد که در ظاهر برادرزادۀ پیرزن است. فوئنتس به رئالیسم جادویی علاقه دارد و در اغلب رمان‌های خود ایده‌‌های رازناکی را پیاده می‌کند که از تجربیات تازه‌ای در داستان نویسی حکایت دارد. این رمان دارای فضایی تاریک و رازآلود است که بخشی از آن نیز در خواب و خیال و رویا می‌گذرد. نقل روایت زمان حال از ویژگی‌‌های سیّال ذهن است. فوئنتس با انتخاب این زاویه دید که در کار‌های دیگرش هم سابقه دارد، به نوعی جریان سیال ذهن را تداعی می‌کند. راوی معمولا هر گاه از آئورا صحبت می‌کند، از خواب و خیال هم سخن می‌گوید. آئورا هم هست و هم نیست. گاهی شخصیت او با پیرزن یکی می‌شود و گاهی هر دو در یک مکان دیده می‌شوند؛ امّا حضور آئورا همچون سایه‌ای است که مقلّد کار‌های کونسوئلوست:

آئورا کاردش را بر بشقاب می‌نهد و بی حرکت می‌شود و به یادمی‌آری که خانم فقط دمی پیش، کاردش را در بشقاب نهاده است (فوتنتس، 1379: 44).

راوی بار‌ها مشاهده کرده که این دو هر وقت با هم هستند، هر دو یک کار انجام می‌دهد و مثل این که آئورا در تسخیر کونسوئلو است(ص70).

نکتۀ دیگر این که در اتاق غذا خوری همیشه چهار صندلی وجود دارد؛ ولی تنها دو نفر حضور دارند. دو نفر دیگر تنها ذهنیت دو نفر حاضر است. نگرانی آئورای جوان از پیر شدن و طرد شدن در سوالات او مشهود است او از فیلیپه مونترو می‌پرسد که حتی زمانی که پیر شود باز هم او را دوست خواهد داشت؟ در این زمان به نظر می‌آید با وجود دو شخصیت واقعی فیلیپه مونترو(جوان) و کونسوئلو(پیر). باید تعادلی در ذهنیات دو شخصیت ایجاد شود.

پرتو مهتاب، پیکر خانم پیر، خانم کونسوئلو را آشکار می‌کند، وارفته، فرسوده، نحیف، قدیمی، لرزان از تماس دست تو. دوستش داری، تو نیز بازگشته‌ای. . . چهره‌ات را چشمان بازت را در گیسوی نقره گون کونسوئلو فرو می‌کنی و دیگر بار در آغوشش خواهی گرفت، آنگاه که ابر‌ها ماه را بپوشاند، آنگاه که هر دو دیگر بار پنهان شوید، آنگاه که خاطره جوانی، جوانی تجسم یافته از نو بر تاریکی چیره شود (همان: 85).

آئورا در مواجه با راوی، او را شوهر خود می‌خواند و مثل این است که این دو در رویای پیرزن حضور دارند. گاهی به نظر می‌آید این داستان تنها در ذهن کونسوئلو شکل می‌گیرد:

آنگاه که خود را خسته از آغوشش می‌ر‌هانی نخستین زمزمه‌اش را می‌شنوی: تو شوهر منی. می‌پذیری (همان: 48).

کونسوئلو در خاطرات ژنرال با چشم سبز و لباس تافته سبز وصف می‌شود. آئورا هم همین وصف را در روایت فیلیپه دارد. کونسوئلو تجسّم پیری آئوراست که همیشه نگران آن است و فیلیپه مونترو تجسّم تصویر جوانی همسری است که دیگر وجود ندارد.

در رئالیسم جادویی، می‌توان رگه‌‌هایی از اندیشۀ فلسفی یافت. در رمان آئورا بسیاری از اشیا و جانوران دارای تجسم واقعی نیستند و مفهومی خاص دارند. در این رمان، نماد‌ها، تصوّرات، تخیّلات، آرزو‌ها در قالب کلمات و اشیاء گرد آمده‌اند و به طور قطع نمی‌توان‌گفت هر چیزی نمایانگر کدام عنصر و نشان‌دهندۀ چه منظوری است. در رئالیسم فلسفی «همه واژه‌‌ها نشان‌دهنده اشیای واقعی نبوده یا به گونه‌ای یکسان نشان‌دهندۀ آن‌ها نبودند و لذا فلسفه می‌بایست مبنای عقلانی واژه‌‌ها را می‌یافت» (لاج، 1374: 43).

خاطرات ژنرال آن چیزی که کونسوئولو فکر می‌کرد نیست. به نظر راوی ارزش چندانی ندارد. در جملات پایانی خاطرات ژنرال وضعیت پریشان کونسوئلوی آنروز نشان داده شده‌است. وی تحت تاثیر مواد مخدّر بوده و آرامش روانی خود را از دست داده است:

امروز صبح دیدمش که پابرهنه در راهرو‌ها می‌گشت. می‌خواستم نگاهش دارم. بی آن که نگاهم‌کند از کنارم گذشت، امّا حرف‌‌هایش خطاب به من بود. گفت: راهم را نبند. من به سوی جوانی‌ام می‌روم و جوانی‌ام به سوی من می‌آید. دارد می‌آید. در باغجه است، برگشته‌است. . . (فوتنتس، 1379: 79).

3-2-2-1. رئالیسم جادویی عبّاسی

آنچه تعادل زندگی راوی را دررمان زنی پنهان میان واژه‌ها بر هم می‌زند، حضور زنی مرموز در ذهن مردی میانسال است.  زنی که در ناخودآگاه معرفت زادگان است، به قلمرو ذهن راوی هم وارد می‌شود و اینجاست که راوی حضور واقعی او را حس می‌کند. اولین بار زمانی این اتفاق می‌افتد که در حال اندیشه درباره نحوه ورود به داستان و شروع قصه، سایه‌ای نامرئی را در تعقیب خود حس‌می‌کند(عبّاسی، 1387: 42).

«هنگام برگشتن به خانه باز هم احساس کردم کسی تعقیبم می‌کند» (همان: 47).

 معرفت زادگان برای او ماجرای عاشقانه‌ای تعریف کرده که ما چیزی از آن نمی‌دانیم، زیرا به اصل داستان ارتباطی ندارد، امّا راوی اشاراتی به آن می‌کند و از آن طریق می‌توان لایه‌‌های پنهان ذهن معرفت زادگان را کشف کرد: «گر چه آنچه برایم تعریف کرده بود شبیه یک افسانه بود ولی عاشق چنان تجربه‌ای حتی در خواب بودم»(همان: 49).

      حیاط خانه معرفت زادگان شبیه باغ است پر از گل‌های محمدی و رز. این منظره برای راوی که خانۀ او را قدیمی می‌پندارد عجیب است. زیر زمین خانه‌‌ها محلّ نگهداری اشیاء قدیمی است. زن مذکور هم از لابلای یکی از کتاب‌های قدیمی بیرون آمده‌است. با توجه به این که مرد از وجود این کتاب در قفسه کتابخانه‌اش بی‌اطلاع بوده، موضوع ضمیر ناخودآگاه مطرح‌می‌شود. زنی در پیشینه زندگی مرد حضور داشته که در لابلای تخیلاتش گم شده و حالا از ضمیر ناخودآگاهش که نقش کتابی نهفته را دارد پیداشده و او را مفتون نموده‌است.  اشارۀ راوی به عشق دوره جوانی معرفت زادگان به دختر همسایه، این ظن را قوی‌تر می‌کند.

کتابی که کاملاً دم دست بوده و دیده نشده، همان حافظه معرفت زادگان است که راوی ادعا‌می‌کند او حافظه خوبی دارد:

«اون کتاب یه جای کاملاً دم دست توی کتابخانه بود و من از وجودش بی اطّلاع بودم» (همان: 64).

کتابی که از آن حرف‌می‌زند نه نام نویسنده دارد و نه ناشر و نه حتی صفحه شناسنامۀ کتاب و ماجرای آن مربوط می‌شود به عشق یک پیرمرد تنها با دختری جوان. معرفت زادگان ادّعامی‌کند کلمات کتاب در حین خواندن به تصویری از زنی زیبا و جوان تبدیل شده‌اند و عجیب‌تر این که کتاب به دستش چسبیده و از آن جدا نمی‌شده است. همه این‌‌ها نشان‌می‌دهد آنچه او تعریف‌می‌کند نه در کتاب، بلکه در ذهنیت خود اوست. به ویژه که در ابتدا به داغ بودن کتاب نیز اشاره نموده‌است. امّا زمانی که وی راوی را به زیر زمین و محل کتابخانه می‌برد جای آن کتاب خالی است.

در رمان عبّاسی هم به جنبه‌‌هایی از نزدیک کردن گذشته و آینده به طور نامحسوس توجه شده است. راوی علّت علاقه به دختر خاله را چنین بیان می‌کند:

شاید علاقۀ من به دختر خاله‌ام به خاطر شباهت او به مادرش باشد(عبّاسی، 21: 1387).

در همین صفحه زمانی که از حضور خاله و دختر خاله به عنوان میهمان سخن می‌رود گفت و گوی راوی تنها متوجّه خاله و مادر راوی است و وجود دختر نادیده گرفته شده‌است.

3-2-3. روایت دوم شخص

3-2-3-1. روایت فوئنتس

دوم شخص آئورا به این ترتیب است که راوی خطاب به خودش حرف می‌زند، امّا خود را تو خطاب می‌کند. در ظاهر خطاب به شخص مقابل است، امّا در واقع با خود دیگر خود حرف می‌زند و این روایت تا انتها ادامه دارد. فوئنتس تنها با یکنفر حرف می‌زند که همان خود درونی اوست:

آگهی را در روزنامه می‌خوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمی‌آید می‌خوانی و باز می‌خوانی. گویی خطاب به هیچ کس نیست مگر تو (فوئنتس، 1379: 11).

فوئنتس با بهره‌گیری از« نظرگاه دوم شخص در روایت آئورا در ظاهر فقط یک نوع تنوع ایجاد کرده‌است امّا شاید منظور اصلی او این بوده است که از این طریق هم با مفهوم همزاد بازی کند و علاوه بر این که به صورت آشکار همزادی را برای فیلیپه مونترو خلق می‌کند یعنی در آخر رمان با ژنرال یکی می‌شود همزاد پنهانی هم به صورت راوی برایش خلق‌کند. آئورا دقیقاً مثل این است که شخصی خودش را خواب دیده‌است و حالا آنرا در بیداری برای خودش تعریف می‌کند»(پژمان، 1381: 57).

      زاویه دید فوئنتس در این رمان دچار تغییروافت و خیز نمی‌شود و گفت و گو‌های اندک وی با دو شخصیت دیگر هم نمودی در تغییر زاویه دید ندارد. همه چیز از چشم همین راوی دیده می‌شود و تنها سطوری از دفتر خاطرات ژنرال این تعادل را به هم می‌زند که به علت کمی بسامد، اثری در نحوۀ روایت نگذاشته‌است.

 

3-2-3-2. روایت عبّاسی

راوی در رمان زنی پنهان میان واژه‌ها، اوّل شخص است و با مخاطبی صحبت می‌کند که خودش نیست، بلکه کسانی دیگرند که آن‌ها را «شما» خطاب می‌کند مثل این که قصه‌گویی دارد در حضور عده‌ای مطلبی را تعریف می‌کند.

شما آقای اکبر معرفت زادگان را می‌شناسید. فکر می‌کنم کمتر کسی در شهر کوچک ما او را نشناسد. اگر هم کسی اسم کوچک یا حتّی نام خانوادگی‌اش را نداند حتماً کتاب‌فروشی معرفت را می‌شناسد(عبّاسی، 1387: 4).

شهریارعبّاسی، برای نگارش واقعه‌ای که معرفت زادگان برایش تعریف کرده، دچار سر در گمی است و تکنیک‌‌های داستانی را در ذهنش مرور می‌کند و با خود کلنجار می‌رود که داستان را به شیوۀ دانای کل روایت کند یا از دیدگاه معرفت زادگان یا دختر خیالی. و این که تمایل ندارد روال داستان خطّی باشد(همان: 70).

با توجّه به نوع زاویه دید، حضور نویسنده در داستان کاملاً محسوس است و آنرا به فراداستان نزدیک می‌کند. « اصطلاح فرا داستان به رمان‌ها و داستان‌هایی گفته می‌شود که از خود آگاهی پر مفهومی که درباره خود داستان هم هست صحبت به میان می‌آورد »( پارسی نژاد، 143). به عبارت دیگر«فراداستان طبق نموداری که منتقدین رسم کرده‌اند درست میان منطقۀ داستانی و نقد قرار می گیرد به عبارت ساده‌تر قالب و ساختار فراداستان بیشتر شبیه داستان است و تفسیر و تحلیلی که در بطن این قبیل آثار صورت می‌پذیرد تا آنجا که داستان به نقد خود می‌پردازد این آثار را به نقد شبیه می سازد »(همان: 143).

راوی نویسنده‌ای است که در یکی از مجلات کار می‌کند و آقای معرفت زادگان، از او خواسته، آنچه برایش بازگو می‌کند در مجله چاپ کند. نویسنده به دفعات توضیح می‌دهد که در حال نگارش این داستان است و گاه برای نوشتن دچار مشکل می‌شود.

«فکر کردم بهتر است ماجرا را از عشق اول او در جوانی شروع کنم. این جوری قصّه شیرین تر می‌شد» (عبّاسی، 1387: 46).

در صفحات دیگر این رویة گفت و گوی یکسویۀ راوی با خواننده جریان‌دارد. در شیوۀ روایت حدیث نفس و نمایشی مخاطب فرضی با ضمیر اوّل شخص مورد خطاب قرار‌ می‌گیرد، امّا در این جا ضمیر جمع نشان می‌دهد راوی با مخاطبی خاص صحبت می‌کند که شخصیت داستانش را می‌شناسد. از اینرو در به کار گیری این نوع روایت نوآوری کرده است. در سراسر رمان به نظر می‌آید راوی دارد به طور شفاهی قصّه‌ای برای شنوندگانش تعریف می‌کند:

می‌دانید قرار است چهارراه اصلی شهر تعریض بشود(عبّاسی، 1387: 5). می‌دانید آقای معرفت زادگان وقتی کلافه می‌شود کلاه سفید و دور گردش را در می‌آورد و سر بی مویش را می‌خاراند (همان: 6). البته هم آقای معرفت زادگان و هم من و شما خوب می‌دانیم مجله‌ای که من خبرنگارش هستم تنها مجله این شهر است (همان: 6). راستش را بخواهید هر کس غیر از آقای معرفت زادگان آن حرف‌ها را می‌زد باور نمی‌کردم (همان: 9).

4. نتایج ویافته‌های تحقیق

در این مقاله دو رمان آئورا اثرکارلوس فوئنتس و زنی پنهان میان واژه‌‌ها اثر شهریار عبّاسی با رویکردی تطبیقی، از نظر مکتب ادبی و روایت شناسی عناصرداستانی مقایسه شد. در مقایسه طرح دو رمان دیدیم که گر چه در طرح کلی، زنی مرموز وجود دارد که ذهن خواننده را از لایه‌‌های ظاهری داستان عبور می‌دهد و او را وا می‌دارد به جنبه‌‌های روانی شخصیت‌‌ها توجه کند، تفاوت‌های مهمی در این دو رمان دیده می‌شود.

وجه تشابه اساسی این دو رمان، گذشته از وجود زن مرموز، بازسازی خاطرات دو مرد است. در آئورا، ما خاطرات پیرمرد را نمی‌خوانیم؛ امّا می‌توان حدس زد آنچه در ارتباط راوی با آئورا دیده می‌شود همان است که سرهنگ در دفترچه اش راجع به همسرش که شباهت کامل به آئورا داشته نوشته است. از اینرو در مقایسه این دو رمان ما با تجربیاتی مشابه مواجه می‌شویم یکی از نوع خاطرات نگاشته شده و دیگری از نوع خاطرات تعریف شده که هر دو، با زنی جوان ارتباط دارد که در لابلای خاطرات مرد‌ها جریان یافته و به ذهن راویان راه یافته است. در هر دو رمان، زنی که روزگاری وجود داشته، در ذهن راوی زنده شده و شخصیت یافته است. با این تفاوت که در آئورا دو شخصیت متکثّر داریم که به چهار نفر تبدیل شده‌اند و در رمان عبّاسی، تنها سه شخصیت وجود دارد. ارتباط این شخصیت‌ها را می‌توان با این نمودار نشان داد.

آئورا                                                                       زنی پنهان میان واژه‌‌ها

پیرزن-سفارش دهنده                                                 معرفت زادگان- سفارش دهنده

هدف: نگارش خاطرات مشترک با همسر                                        هدف: نگارش تجربه‌ای عاشقانه

آئورا                                                                       زن خیالی      

تاریخدان جوان-راوی                                                 خبرنگار-راوی

در این مقایسه مشخص می‌شود، شخصیتی که در رمان عبّاسی مفقود است، سرهنگ است که عملاً نقشی در داستان ندارد، امّا تجربیات اوست که در واقع داستان را تحت الشعاع قرار داده است. در خاطرات سرهنگ است که راوی جوانی پیرزن را کشف می‌کند؛ امّا دلیل این که راوی پیش از خواندن خاطرات سرهنگ، آئورا را می‌بیند، ذهنیت او درباره زندگی عاشقانه پیرزن با سرهنگ جوان است که در رفتار پیرزن مشاهده کرده است.

در یک جمع بندی کلّی باید بگوییم، نویسندۀ زنی پنهان میان واژه‌‌ها با بهره گرفتن از شخصیت آئورا، زنی جادویی را خلق کرده است که به جز زیبایی ظاهری، شباهت دیگری با آن شخصیت ندارد. از سویی مکانی که شهریار عبّاسی شخصیت‌‌هایش را در آن قرار داده به کلی متفاوت با مکان اسرار آمیزی است که در آئورا می‌بینیم.

در رمان آئورا، زن جوان تنها در چشم راوی ظاهر شده و پیرزن نیز گاهی به او اشاره‌ای می‌کند؛ امّا در رمان زنی پنهان میان واژه‌‌ها، زن جوان از ذهنیت راوی خارج شده و خود را در نظر دیگران هم جلوه گر می‌کند به طوری که راوی و مادرش همزمان او را می‌بینند و پس از گفت و گویی کوتاه در خانه سکنی می‌دهند و در روز‌های بعد خاله و نامزد راوی هم از دیدن او بی‌نصیب نمی‌مانند. با توجه به این که قصّۀ زنی پنهان میان واژه‌‌ها در دل داستان واقعی ازدواج و بی پولی راوی پدید آمده، همۀ این قصّه را می‌توان معلول تخیلات راوی دانست که به دنبال راهی برای جبران کمبود حقوق و احیاناً بیکاری او در ذهنش شکل گرفته است.

در نگاهی کلی به طرح داستان، با توجّه به پرسش‌های پژوهش باید بگوییم، آئورا دارای طرحی غربی و برخاسته از دیدگاه‌‌های فلسفی و روانکاوی است که با وجود فضای تاریک و نماد‌های فراوان دارای ابهامِ سبک پست مدرنیسم نیز هست، ولی در رمان زنی پنهان میان واژه‌‌ها بیشتر با دغدغه‌‌های مالی جوانی ایرانی مواجه می‌شویم که دنبال راهی برای حل مشکل بی پولی و ازدواج است. قضیۀ زن مرموز در دل این داستان بیشتر جنبۀ فرعی دارد که تنوعی در روند داستان و آشنایی زدایی از مضمون تکراری داستان ایجاد کرده است. از سویی هدف نویسندۀ آئورا ایجاد فضای فلسفی و نشان دادن وجوه پنهان ذهن ناخودآگاه شخصیت‌هاست؛ ولی در رمان زنی پنهان میان واژه‌‌ها گرایش به این سبک برای ایجاد تنوع و آشنایی زدایی است. در کلام آخر باید گفت به رغم تاثیر پذیری شهریار عبّاسی ازکارلوس فوئنتس، نوآوری‌هایی که در این رمان وجود دارد؛ آنرا از حالت تقلید صرف خارج نموده و تبدیل به اثری با ویژگی‌های خاص با ایجاد دنیایی متفاوت نموده است.

 

منابع

پارسی نژاد، کامران(1387). نقد ادبیات منطبق با حقیقت، چاپ اول، تهران: خانه کتاب.

پژمان، عبّاس(1381). دوم شخص‌‌های آئورا و پوست انداختن، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، صص 55-59.

جزینی، جواد(1377)نویسندگان خارجی: فوئنتس، چشم و چراغ ادبیات آمریکای لاتین، نشریه ادبیات داستانی، ش47، صص171-175

سید حسینی، رضا(1389). مکتب‌های ادبی، چاپ شانزدهم، تهران: نگاه.

شهر کتاب(1391). آثار فوئنتس، منطق الطیر کامل فرهنگ غرب، نامکتاب ماه ادبیات، ش70صص96-100.

عبّاسی، شهریار(1387). زنی پنهان میان واژه‌‌ها، چاپ دوم، تهران: افراز.

فوئنتس، کارلوس(1379)آئورا، ترجمۀ عبدالله کوثری، چاپ دوم، تهران: تندر.

لاج، دیوید و دیگران(1374). نظریهرمان، ترجمۀ حسین پاینده، چاپ اول، تهران: نظر.

مکاریک، ایرناریما(1385). دانشنامه نظریه‌‌های ادبی، ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی، چاپ اول، تهران: آگاه.

میر صادقی، جمال(1366). عناصر داستان، تهران:

ندا، طه. (1387). ادبیات تطبیقی، تهران: نی.

نجفی، ابوالحسن(1351). »ادبیات تطبیقی چیست ؟»نشریه ماهنامه آموزش و پرورش، ش7ج41صص435-488.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد