مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)
مقالستان

مقالستان

مقالات مریم غفاری جاهد (دکتر زبان ادبیات فارسی و منتقد برگزیده پنجمین جشنواره نقد کتاب)

نقد و بررسی تطبیقی ترجمه‌های کارنامه اردشیر بابکان


چکیده

کارنامۀ اردشیر بابکان از متون پهلوی متأخر و شامل زندگی و چگونگی به شاهی رسیدن اردشیر بابکان است. از این کتاب دو نسخه پهلوی موجود است که از روی آن‌ها برگردان‌هایی به فارسی انجام گرفته است. نخستین ترجمۀ فارسی که در حال حاضر موجود است، توسط احمد کسروی انجام گرفته که در مجلۀ ارغوان سال 1306 به چاپ رسیده و پس از آن ترجمه‌های دیگری را بهرام فره‌وشی، صادق هدایت، محمد جواد مشکور، قاسم هاشمی‌نژاد و مهری باقری انجام داده‌اند که هر یک ویژگی‌های خاص خود را دارد. در این مقاله، شش ترجمۀ مذکور ضمن مقابله با اصل متن پهلوی مورد نقد قرارگرفته و برخی تفاوت‌های آن‌ها با متن اصلی و با یکدیگر بررسی شده‌است. نتیجۀ بررسی این است که به علت شباهت حروف پهلوی به یکدیگر در مواردی، واژه‌ها قابل تشخیص نبوده و مترجم بنا به برداشت خود، یکی از دو صورت را برگزیده است. در مواردی نیز مترجم با کاهش و افزایش واژه‌ یا جملاتی، در متن دخل و تصرف نموده است که موجب اختلاف با متن پهلوی و با ترجمه‌های دیگر است. از سویی ترجمه‌های اولیۀ این متن، به ویژه ترجمۀ فره‌وشی، به علت وفاداری بیش از حد به متن پهلوی، قابل استفاده نیست و از ترجمه‌های متأخر، مهری باقری و هاشمی نژاد با کاربرد واژه‌های فارسی امروزی و حذف شماره‌گذاری‌های داخل متن اصلی،  کار روان‌تر و قابل پذیرشی ارائه کرده‌اند.

کلیدواژه‌ها: کارنامۀ اردشیر بابکان، ترجمه، متن پهلوی، امانت‌داری، دخل و تصرف.


 

1. مقدمه

کارنامۀ اردشیر بابکان که گویا متن اصلی آن در دست نیست، یکی از متون پهلوی است که بارها به فارسی برگردانده شده‌است. داستان زندگی اردشیر در تواریخ متعدد از جمله طبری(1351: 1/111-103). ثعالبی(1372: 473-480). نقل شده‌است. از این کتاب دو نسخه به زبان پهلوی موجود‌است که چند برگردان به فارسی از آن‌ها وجود دارد. احمد کسروی در سال 1306 ترجمۀ فارسی از آن نموده، در مجله ارمغان به چاپ رساند که بعدها همین نسخه به صورت کتاب نیز به چاپ رسید. پس از آن، صادق هدایت،  بهرام فره‌وشی، قاسم هاشمی نژاد، محمد جواد مشکور و مهری باقری ترجمه‌هایی از آن ارائه دادند. صادق هدایت در مقدمۀ ترجمۀ خود از ترجمۀ دیگری توسط خدایار دستور شهریار ایرانی در سال 1899میلادی یاد می‌کند، که نسخه‌ای نایاب‌است و به نظر صادق هدایت دارای نواقصی نیز هست و گویا مورد استفاده هدایت قرار گرفته‌است. ترجمه‌های مذکور هر یک دارای مزایا و معایبی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار می‌گیرد.   

ترجمه از متن پهلوی به فارسی دشواری‌هایی دارد؛ از جمله مشابه بودن برخی حروف که موجب می‌شود یک واژه را به دو شکل بتوان خواند، همچنین نزدیک بودن برخی واژه‌های پهلوی به فارسی امروزی موجب شده‌است برخی مترجمین بدون هیچ تغییری واژه را در متن ترجمه شده جای‌دهند که موجب بدخوانی و ابهام متن شده‌است. این مشکل بیشتر در ترجمه‌های قدیمی‌تر وجود دارد؛ به طوری که می‌توان گفت مترجم به جای برگردان واژه، تنها به تعویض خط اکتفا کرده‌است. ترجمه‌های تازه‌تر این متن، نسبتاً به زبان امروزی نزدیک‌تر شده؛ امّا همچنان برخی کلمات به صورت اصلی باقی مانده‌اند و در کل ترجمۀ روانی از متن به دست نداده‌اند. علاوه بر این، برخی تفاوت‌های لغوی نیز در برگردان پهلوی به فارسی وجود دارد که به نظر می‌آید مترجمین از متون مختلفی استفاده کرده‌باشند. متن اصلی پهلوی این کتاب دو نسخه دارد که در موارد اندکی با هم اختلاف دارند. در این پژوهش، شش ترجمه از این کتاب با هم مقایسه می‌شوند و مسأله اصلی این است که بهترین ترجمه، از نظر رعایت امانت، روان بودن و نزدیک بودن به نثر فارسی امروز کدام است؟

 

1-1. پرسش‌های پژوهش

1. چه اختلافاتی در ترجمه‌های مختلف کارنامۀ اردشیر بابکان وجوددارد؟

2-کدام یک از ترجمه‌های کارنامۀ اردشیر بابکان بر دیگران مزیت دارد ؟

3-کدام یک از ترجمه‌ها به متن اصلی وفادار‌تر است؟

4-علت اختلافات ترجمه‌ها در معانی برخی لغات، چیست؟

 

      1-2. پیشینۀ پژوهش

درباره نحوه ترجمه‌های کارنامۀ اردشیر بابکان تاکنون تحقیقی انجام نگرفته و مطلبی به چاپ نرسیده‌؛ امّا در مورد خود این کتاب و معرفی آن مقالاتی نوشته شده‌است از جمله محمد رضا امینی در مقالۀ «مقایسۀ کارنامۀ اردشیر بابکان و افسانه‌های کتاب منتسب به بارسوما بر اساس روایت موسی خورنی»، به بیان اشتباه برخی پژوهشگران از جمله تئودور نولدکه[1] درباره یکی بودن اردشیر و شخصیت دیگری که در روایت ارمنی نقل شده، پرداخته‌است.

محمد تقی راشد محصل و فاطمه موسوی، در مقاله «بررسی عناصر داستانی در متن پهلوی کارنامۀ اردشیر بابکان» عناصر داستانی درون مایه، حقیقت‌مانندی، گفت‌وگو و لحن را در این اثر بررسی نموده و به این نتیجه رسیده‌اند که کاربرد این عناصر نشان دهنده ساختار داستانی آن است.

 

     1-3.  روش پژوهش

این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به صورت تطبیقی انجام‌می‌شود. برای انجام این پژوهش قسمت‌هایی از متن برگزیده‌شده و نمونه‌ای از مترجمان مختلف آورده‌می‌شود و ضمن مقایسه ترجمه‌های مختلف با متن اصلی، تفاوت‌ها بررسی‌می‌گردد.

 

        2. بحث و بررسی

2-1. مبانی نظری

پیش از ورود به بحث اصلی که مقایسۀ ترجمه‌های کارنامۀ اردشیر بابکان است، باید ببینیم هدف از ترجمۀ متون چیست و ترجمه باید چه ویژگی‌هایی داشته‌باشد.

      نیومارک[2] در تعریف ترجمه می‌گوید:«ترجمۀ مکتوب، تلاشی برای جایگزین‌کردن جمله‌ای یا پیامی نوشتاری در یک زبان با پیام نوشتاری یا جمله‌ای در زبان دیگر است»(کامبیز زاده، 1388: 58). از این تعریف چنین برمی‌آید که جملۀ جایگزین، باید زبانی را به زبان دیگر تبدیل‌کند به طوری که پیام نوشته برای خوانندگانِ زبان مقصد قابل فهم باشد.

      به عبارتی، از اصول اولیه و مهم در ترجمه، دقّت در گزینش واژگان مأنوس در زبان مقصد است؛ زیرا ترجمه نباید از اصل دشوار‌تر باشد. مترجم باید سعی‌کند واژه‌هایی را برگزیند که در زبان مقصد قابل فهم باشد. استفاده از واژگان ترجمه نشده در زبان مقصد، غالباً موجب سردرگمی خواننده می‌شود (معروف، 1386: 55).

      از سویی باید به فرهنگ زبان مبدأ نیز توجه‌داشت. مترجم نمی‌تواند بدون توجه به مفهوم و ارزش یک واژه یا جمله در زبان مبدأ، آن‌را به شکلی دیگرگون به زبان مقصد واردکند، یعنی«مترجم باید با توجه به ناهمگونی قالب‌بندی جوهرۀ ساختار در زبان‌ها و با توجه به این که ممکن است قالب‌های  ساختاریِ به ظاهر همگون در دو زبان مختلف، دارای ارزش و نقش ارتباطی متفاوت باشد نباید ساختارهای زبان مبدأ را با ساختارهای متناظرشان در زبان مقصد جایگزین‌کند؛ بدون این که ارزش و نقش ارتباطی آن‌ها را مد نظر قرار دهد؛ زیرا چنین کاری نه تنها باعث می‌شود متن ترجمه به اصطلاح «بوی زبان مبدأ» داشته باشد و غیر طبیعی جلوه‌کند بل‌که در دراز مدت رواج تاروای صوت‌ها و قالب‌های زبان مبدأ در زبان مقصد موجب اختلال در نظام آن زبان می‌شود» (لطفی پور ساعدی، 1381: 77).

      دربارۀ حفظ زبان متن، گروهی معتقدند، مترجم اهل این زمانه است و برای مردم این زمانه ترجمه‌می‌کند و لاجرم باید هر متنی از جمله متون قدیمی را به فارسی امروز برگرداند؛ چون مخاطبان او به این زبان می‌گویند و می‌نویسند و این زبان را به آسانی در می‌یابند. گروه دیگری بر این باورند که زبان ترجمه در متون قدیمی با توجه به زمان و فضا و حال و هوا و ماهیت شخصیت‌ها و رویدادها باید زبانی متفاوت با زبان امروزی باشد؛ نه به این معنا که زبان 1500 سال پیش معدّل یابی شود؛ بل‌که حتی المقدور واژه‌ها و عبارات قابل فهم قدیمی، برای انعکاس قدمت وارد زبان معاصر شود (کوثری، 2010).

      محمد قاضی، پیشکسوت ترجمه معتقد است زبان متن دوره‌های مختلف متفاوت است؛ مثلاً نثر مرزبان نامه و کلیله و دمنه با نثر معاصر مانند بزرگ علوی یا جمال زاده فرق دارد. حال اگر این‌ها به یک نثر و زبان ترجمه شوند بدون شک ترجمۀ موفقی نخواهدبود؛ حتّی در میان آثار نویسندگان معاصر نیز اختلاف زبان وجود دارد (ر. ک:قاضی، 1372: 32).

        با توجه به این تعاریف و نظرات در یک جمع‌بندی کلّی می‌توان گفت، ترجمه باید به نحوی باشد که علاوه بر حفظ ارزش‌های زبان مبدأ، در زبان مقصد قابل فهم باشد. به طوری که خواننده علاوه بر فهم پیام متن، حال و هوای متن اصلی را از نظر قدمت و تازگی حس کند. با این مقدمه به سراغ ترجمه‌های متن پهلوی کارنامۀ اردشیر بابکان می‌رویم تا ببینیم چنین ویژگی‌هایی را دارا هستند یا خیر؟

   2-2. مقایسۀ ترجمه‌های متن کارنامۀ

برای مقایسۀ ترجمه‌ها در این بخش، بریده‌هایی از کتاب به زبان پهلوی ارائه می‌گردد سپس ترجمه‌های مختلف آن بررسی می‌شود.

2-2-1. بند آغازین

متن پهلوی:

« پَت کارنامَکی اَرتَخشِیری پاپَکان اِیتون نیپیشت ایستات کُو پَس هَچ مَرگی اَلِکسَندری هِرومیک اِیران شَتر را دویست و چیهیل کَتَک خُوَتای بوت. سپاهان و پارس و کُوستی‌ها اَویش نزدیکتر پَت دَستی اردوان سردار بوت. پاپک مرزبان و شَترداری پارس بوت و از گومارتَکِ اَردَوان بوت. اردوان به استخر نشست و پاپک را هیچ فرزند نامبورتار نی بوت و ساسان شَپان پاپَک بوت و همواره اپاک گوسپندان بوت و از توخمَکِ دارایِ دارایان بوت و اندر دوش خُوَتاییهی اَلِکسَندر او وَریک وَ نیهان رَویشنیک ایستات وَ اَپاک کورتیان شپانان رَفت. پاپک نی دانِست کُو ساسان از توخمکِ دارایِ دارایان زات ایستیت» (کسروی، بی تا: 3-4).

   اولین ترجمه‌ای که در این پژوهش مورد نظر بوده ترجمه احمد کسروی است که بند اول را چنین ترجمه کرده‌است:

 به کارنامۀ اردشیر بابکان چنین نوشته‌بود که پس از مرگ اسکندر رومی، در ایرانشهر (مملکت ایران). دویست و چهل کدخدا بود. سپاهان و پارس و نواحی نزدیک‌تر بدست اردوان سردار بود. بابک مرزبان و شهریار پارس بود و گماشتۀ اردوان بود. اردوان به استخر می‌نشست. بابک را هیچ فرزند نامبردار نبود و ساسان شبان بابک و همواره با گوسپندان بود و از تخمۀ دارا پسر دارا بود در استیلای(بد پادشاهی) اسکندر، گریزان و پنهان بود و با شبانان کرد می‌زیست. بابک نمی‌دانست که ساسان از تخمۀ دارا پسر دارا زاد است (کسروی، بی تا::3-4).  

 

       چنانکه در این ترجمه دیده می‌شود، متن پهلوی تا حدودی به فارسی امروزی نزدیک است، امّا برخی واژه‌ها نیاز به دگرگونی بیشتر دارد و از همه مهم‌تر از نظر نحوی باید در ترجمه اصلاحاتی صورت بگیرد تا متن به شکل فارسی امروز و قابل فهم برای همگان درآید. کسروی تا حدود زیادی این تغییرات را ایجاد کرده؛ امّا در برخی موارد مانند: «به استخر می‌نشست»«تخمه»، «دارازاد» همان اصطلاحات را به کار برده‌است.

 ترجمۀ صادق هدایت که از روی نسخه «بهرام گور انکلسریا» انجام گرفته دارای کمترین تغییرات نسبت به متن است:

 

به کارنامۀ اردشیر بابکان ایدون نوشته بود که پس از مرگ اسکندر رومی، ایران‌شهر را دو صد و چهل کدخدای بود سپاهان و پارس و کسته‌های بهش نزدیک‌تر به دست اردوان سردار بود. پاپک مرزبان و شهردار پارس بود واز گمارده اردوان بود. اردوان به استخر می‌نشست و پاپک را هیچ فرزند نام بردار نبود و ساسان شپان پاپک بود و همواره با گوسپندان بود و از تخمه دارای دارایان بود و اندر دُش‌خدایی الاسکندر بگریز و نهان روشی بود و با کرد شبانان به سر می‌برد پاپک نمی‌دانست که ساسان از تخمۀ دارای دارایان است (هدایت، 1391: 3).

 

هدایت در ترجمۀ خود از کلمات قدیمی مانند: ایدون، کسته، گمارده، نهان روشی، تخمه، دش، استفاده کرده و چندان از متن پهلوی فاصله نگرفته‌است؛ امّا بین کلمات هماهنگی دیده نمی‌شود مثلا ترکیب« دُش‌خُوَتایی» به صورت «دش‌خدایی» ترجمه شده که به نوعی ترجمه‌ای دوگانه است.

ترجمه فره‌وشی نیز تفاوتی با هدایت ندارد و در واقع چیزی شبیه به همان ترجمه است که کاملا وفادار به متن پهلوی بوده‌است؛ به طوری که فهم آن در مواردی برای خوانندۀ ناآشنا مشکل است:

«به کارنامۀ اردشیر بابکان ایدون نوشته بود که پس از مرگ اسکندر رومی ایران‌شهر را دو صد و چهل کدخدا بود و کسته‌های بهش نزدیک‌تر به دست اردوان سردار بود. »(فره وشی، 1354: 5).

 

       در ترجمۀ فره‌وشی لغات سنگین متعهد به متن پهلوی فراوان است به طوری که می‌توان گفت وی اصلاً ترجمه نکرده، تنها متن پهلوی را به صورت الفبای فارسی نوشته‌است:

      اندر دوش‌خوتاهی اسکندر نیاکان او به گریز و نهان روش بودند و با کردشبانان می‌رفتند. (فره وشی، 1378: 5).

       این ترکیب را باقری به صورت «دژ پادشاهی» معنی کرده که هماهنگی بیشتری با هم دارند:

نیاکان اسکندر در زمان دژپادشاهی اسکندر مخفیانه گریخته با شبانان کرد همراه‌شدند(باقری، 1378: 22).

      در پاورقی «دژ پادشاهی» را «حکومت بد و طاغوتی» معنی کرده‌است.

باقری که ترجمۀ او متاخر است تفاوت‌های فراوانی با ترجمه‌های پیشین دارد. در این ترجمه وفاداری به اصل پهلوی دیده نمی‌شود و گاه جابجایی‌هایی هم در آن ایجاد شده‌است. در این ترجمه، کسته به «نواحی»ترجمه شده و جملۀ «اردوان به استخر می‌نشست» تبدیل به جمله‌ای قابل درک شده و قابل قبول‌تر است:

      «در کارنامۀ اردشیر بابکان چنین نوشته بود که پس از مرگ اسکندر رومی ایران زمین دارای دویست و چهل کدخدایی و ملوک طوایف بود. سپاهان و پارس و نواحی نزدیک بدان‌ها در دست سردار اردوان بود» (باقری، 1387:21-22).

مشکور نیز با اندکی تغییر، دش را «بد»ترجمه کرده؛ امّا تغییری در مکان صفت نداده و همچنان آن را پیش از اسم به کار برده‌است:

     «اندر بدپادشاهی اسکندر به گریز و نهان می‌زیست و با شبانان کرد به سر می‌برد. بابک نمی‌دانست که ساسان از تخمۀ دارا پسر دارا زاده است» (مشکور، 1369: 176).

      در ترجمۀ مشکور کسته به «بخش»ترجمه شده‌است؛ امّا کلماتی چون: «گمارده» و «نامبردار» همچنان دست نخورده باقی مانده‌اند. همچنین جملۀ: «اردوان به استخر می‌نشست» به همان شکل پهلوی خود باقی است:

«در کارنامۀ اردشیر بابکان چنین نوشته‌است که پس از مرگ اسکندر رومی، کشور ایران را دویست و چهل کدخدا بود. سپاهان و پارس و بخش‌های نزدیک‌تر به آن به دست اردوان سردار بود. بابک مرزبان و شهریار پارسی بود و گماردۀ اردوان بود. اردوان به استخر می‌نشست. بابک را هیچ فرزند نامبردار نبود و ساسان شبان بابک بود و همواره با گوسفندان بود و از تخمۀ دارا پسر دارا بود» (مشکور، 1369: 175).

 

    در اینجا این مشکل وجود دارد که اگر مشکور می‌خواست به متن اصلی پایبند باشد، باید گوسفند را هم گوسپند می‌نوشت و این دوگانگی قابل قبول نیست.

2-2-2. خواب دیدن بابک

متن پهلوی:

پاپَک شَپی پَت خُواپ دیت چِیگون کِی خُوَرشِیت از سَرِی ساسان برتافت و هَماک گِیهان روشنیه کُنیت. اَپاریک شَپ اِیتون دیت چِیگون کِی ساسان پَت پیلی آراستَکی سِپِیت نیشَست ایستات و هر کیه اندر کیشور پیرامون ساسان ایستیت و نماز اَویش بَرَند و ستایش و آفرین هَماک کُنِیند. اَپاریک سِتیکَر شَپ هَمگونَک اِیتون دیت چِیگون کِی آتور فِرَنباک گوشَسپ و بورزین‌میتر پت خانَگِ ساسان هَماک وَخشِند (کسروی، بی تا: 4-5).

 

       ترجمۀ این قسمت نیز با اختلاف فراوانی انجام گرفته‌است. فره‌وشی کاملاً به متن وفادار بوده‌است: «نماز بهش برند و ستایش و آفرین همی کنند» (فره وشی، 1354: 7).

      در ترجمۀ مشکور ویژگی‌های سبک خراسانی مشهود است. نماز بردن، همی و سدیگر، ویژگی‌هایی است که نشان می‌دهد مشکور سعی دارد متن را از فضای اصلی خود خارج نکند:

 

دیگر شب چنین دید که ساسان بر پیل سپید آراسته‌ای نشسته‌است و هر که اندر کشور پیرامون ساسان ایستاده‌است او را نماز می‌برد و ستایش و آفرین همی‌کند. آن سدیگر شب همان‌گونه چنین دید که آذرفرنبغ و گشنسب و برزین‌مهر به خانه ساسان همی‌درخشند و روشنی به همه کیهان همی‌دهند (مشکور، 1369: 176).

 

      در ترجمۀ کسروی هم ویژگی‌های سبک خراسانی دیده می‌شود؛ مانند: نمازبردن و همی؛ امّا ترجمۀ کسروی نسبت به فره‌وشی و هدایت روان‌تر است:

      «نماز بر وی می‌برند و ستایش و آفرین همی‌کنند» (کسروی، بی تا:5).

 

2-2-3. گریز اردشیر با کنیزک

متن پهلوی:

«اردوان رات کَنِیچَکی اَپایِشنیک بوت کُو هَچ اَپاریک کَنِیچَکان آژرمَک‌تر وَ گِرامیک‌تر داشت» (کسروی، بی تا::13). «کَنِیچَک هَمدیتا بوت و گوفت کُو پَت آزاتیه داروم وَ هَر چیه تُو فرماییه کونوم» (همان:16). «اردوان اِشکوفت سَهیست و گوفت کُو اِنگار دو اَسوباری دوگانَک دانِیم بَر آن وَرَک چیه شاییت بوتَن» (همان:22).

      جمله‌ای که کنیزک می‌گوید در ترجمه‌ها متفاوت است. این که کنیز به آزادی تصمیم گرفته در ترجمۀ ‌هاشمی نژاد نیامده‌است. «گفت من خود از بُنِ دندان خواهم و همان کنم که تو فرمایی» (هاشمی نژاد، 1385: 38).

      باقری این جمله را با اندکی تغییر به شکلی روان ترجمه‌کرده و «همداستانی» را به «موافقت» برگردانده؛ امّا «تصمیم به آزادی گرفته‌ام» نامفهوم است.

       «کنیزک موافقت کرد و گفت تصمیم به آزادی گرفته‌ام و هر چه تو بفرمایی می‌کنم» (باقری: 31).

      کسروی «به آزادی دارم» را به صورت«من آزادم» ترجمه کرده و «اشکوفت سهیست را» به «شگفت ماند» تغییر داده و باقی کلمات و نحو جملات همان است:

     «اردوان شگفت ماند و به دستور گفت انگار که آن دو سوار را می‌شناسیم این بره چه شاید بودن» (کسروی، بی تا: 22).

در ترجمۀ مشکور این جمله به نحوی دیگر دیده می‌شود به طوری که مفهوم آن متفاوت شده‌است:

       «کنیزک همداستان شده گفت که به آزادی بپذیرم و هر چه تو فرمایی کنم» (مشکور، 1369: 181-182). با این ترجمه، منظور کنیزک این است که بدون اجبار این کار را می پذیرم.

     فره‌وشی که از نسخه پهلوی دیگر (ادلجی کرشاسپ جی آنتیا). نیزاستفاده کرده و ضمن آوردن متن پهلوی چنین ترجمه کرده‌است:

      اردوان<را>شگفت سهست و گفت که انگار سوار دوگانه <را>دانیم به آن قوچ چه سزد بودن(فره وشی، 1354: 39).  توضیحی که در پاورقی آورده نیز همچنان مبهم است: «شگفت سهست: او را به دیدار شگفت آمد» (همان: 39).

       ترجمه‌ای که مشکور از این عبارت ارائه داده کاملاً سبک قدیمی دارد. «چه توان بودن» را می‌توان به «چه می‌تواند باشد» معنی کرد و این نوع ترجمه، متن را از روانی دور می‌کند:

اردوان شگفت مانده گفت که انگار سواران دو گانه را  دانستیم؛ ولی آن بره چه تواند بودن (مشکور، 1369: 184).

       «آن فرّۀ خدایی است که هنوز به وی نرسیده بباید که سواره (بشتابیم). شاید پیش از آن که آن فرّه به وی رسد او را توانیم‌گرفتن» (همان: 184).

        به همین ترتیب «پذیره بودند» را می‌توان به معنی «برخوردکردن» یا «استقبال‌کردن» آورد؛ امّا مشکور ترجیح می‌دهد معنی امروزی آن‌را در پرانتز بنویسد:

       «گروهی کاروان او را پذیره آمدند. اردوان از ایشان پرسید که آن دو سوار در کدام جای به شما پذیره بودند(برخوردند)» (همان: 185).

 

2-2-4. ماجرای کرم هفتواد

متن پهلوی:

اویشان وَس هَنداروتاکی‌ها او اَرتَخشِیر گفت کو گَجَستَک بَوات گَنّاگ مینوکِ دِرَوَند که این یوزدِس ایتون چیر اوُ پاتیاوَند کرت اِستِت کو هاموگین مَرتومِ کوستاکی‌ها هَچ دینِ اوهرمزد یو اَمهرسپندان ویاپان کرت استِت.(فره وشی،1354: 68)

در ترجمه‌های این بخش نیز اختلافاتی هست به طوری که در جملۀ اول، «پریشانی و دلپری»، در ترجمۀ مشکور و فره‌وشی آمده؛ امّا در ترجمۀ کسروی وجودندارد:

       «ایشان با پریشانی بسیار به اردشیر گفتند، گجسته (ملعون ) باد اهریمن دِرَوند(کافر). که این بت را چنین چیره و پیروزمند کرده‌است که مردم همه نواحی را از دین اهورامزدا و امشاسپندان گمراه کرده‌است» (مشکور، 1369: 196).

      «ایشان بس با دلپری‌ها به اردشیر گفتند: گجسته باد گنّاک مینوی دروند که این بت را ایدون چیر و پیروزمند کرده‌است» (فره وشی، 1354: 69).

       «ایشان اردشیر را بس نواخته گفتند: ناخجسته باد اهریمن بدکردار که این بت بدین‌سان چیره و نیرومند کرده‌است» (کسروی، بی تا: 40).

«پس از آن که کرم کشته‌شد اردشیر به گوار بازآمد» (مشکور، 1369: 201).

«پس از آن که کرم کشته‌شد، اردشیر به گوبار کشید» (هاشمی نژاد، 1385: 54).

فره وشی هم «گوار» آورده است. (فره وشی1354: 87).

فره‌وشی توضیح داده که، فردوسی به جای «گوار»، «خرّه‌اردشیر» آورده‌است و گوارguwar یا کوار بنا بر فارسنامۀ ابن بلخی، شهرکی است از کورۀ اردشیر(همان، پاورقی: 87).

2-2-5. استقبال از اردشیر

متن پهلوی:

چَند مَرت هَچ مَرتومانی پارس کِی هَچ اَردَوان مُستگَر بوت هِند اوشان هِر اوُ خُواستَک اوُ تَنی خُوِیش پیش اَرتَخشِیر داشت اوُ اِیوَکانَکیِه اوُ فَرمان بورتاریه پِیتاکِنِیت (فره وشی، 1354: 44).

ترجمۀ فره‌وشی:

«چند مرد از مردمان پارس از اردوان مُستگربودند ایشان هیر و خواسته و تن خویش پیش اردشیر داشته و یگانگی و فرمانبرداری پیداییدند» (فره وشی، 1354: 43-45).

در متن پهلوی هم «مستگر» و«هیر» آمده و مترجم در واقع ترجمه نکرده؛ بل‌که تنها به خط فارسی نگاشته‌است.

مستگر را در پاورقی«گله‌مند و آزرده دل» و هیر، «مال و دارایی»(فره وشی، 1354: 43) و هچ ایش«ازش» (همان:47) آمده‌است.

 

2-3. اختلاف در برخی واژه‌ها

2-3-1. پست

متن پهلوی:

«روچی ارتخشیر هچ نَخچِیر گُرسیناک او تِیشناک اندر خانَک مَت اُش واج گیریفت اِستاد او کَنِیچَک هان زَهر اپاک پست او شَکَر گومیخت..»(فره‌وشی،1354: 92)

یکی از کلماتی که در میان مترجمان با اختلاف نوشته شده «پست» است؛ که برخی با فتح و برخی با ضم «پ»، نوشته‌اند. در متن فره‌وشی آوانویسی «پَست» با فتحه است. (فره‌‌وشی، 1354: 93)در متن پهلوی به دلیل نبودن واج دیگری میان «پ»و«س» نمی توان تشخیص داد کدام صورت درست است . نظر نگارنده این است که چون در الفبای پهلوی برای نشان دادن کسره میان کلمه واجی تعریف نشده و معمولا فتحه و ضمه در این متن نشان داده می شود، احتمال  دارد این کلمه با کسره درست باشد ولی هیچ مترجمی این کلمه را به کسر اول نشان نداده است. مسألۀ دیگر در این قسمت آن است که دختر اردوان، پست را شیر آمیخته است یا با شکر؟

مشکور درباره «پِست»نوشته: «شربتی که با مغز جو می‌سازند» (فره‌.شی، 1354: 93).

در ترجمۀ مشکور، پِست با شیر آمیخته شده، کسروی و فره‌وشی می‌گویند با شکر آمیخت.

«دخت اردوان چونش آن نامه به آن آیینه دید با زهری کایشان بهش فرستاده‌بودند اندیشید که همگونه بایدکردن و آن چهار برادر بدبخت را از بند رسته‌کردن. روزی اردشیر از نخجیر گرسنه و تشنه اندر خانه‌آمد او واج(دعای قبل از غذا). گرفته‌بود و کنیزک آن زهر با پست(نوعی شربت). و شکر گمیخته(آمیخته)، بدست اردشیر داد به این‌که کزک(پیش از غذا) از دیگر خورش فرمای خوردن» (هدایت، 1391: 14).

 

     کسروی گفته‌است: «اینطور گویند که خجسته آذرفرنباک پیروزگر به صورت خروسی سرخ در پریده با پر خود آن پَست بزد و آن جام و پست با هم از دست اردشیر به زمین افتاد» (کسروی، بی تا: 52-53).

      روزی گرمگاه، اردشیر گرسنه و تشنه، به خانه آمد از نخجیر و زمزمه گرفت. کنیزک آن زهرپاره به پِست و شکر برآمیخت و دست اردشیر داد، به این سپارش که پیش از هر خورشی آن را به خوردن برگیر» (هاشمی نژاد، 1385: 56).

باقری، پَست را «آرد» معنی کرده در پاورقی می‌گوید: «معادل این واژه و نیز واژۀ شربت در سطور بعدی در متن پهلوی «پَست» آمده‌است که به معنی آردی است که گندم و جو و نخود آنرا بریان کرده باشند (برهان قاطع). »

2-3-2. اخترشماری

متن پهلوی:

«سردار زمان هنداخت او پَت پَسَخو او اردوان گفت کو میش هَچ کِیوان او وهرام ریچید او اوهرمزد او تیر پتوست او خُوَتایی میانی آسمان  هَچوار براه ای میتر استت. او ایتون پِیتاک کو ارتخشیر ویریخت شوت.»(فره‌وشی،1354: 36)

هنگام اخترشماری، در ترجمه‌ها اختلاف دیده می‌شود. اختلاف در کلمه «میش» و«ماه» است که در ضبط پهلوی آن اختلاف نیست، بل‌که خوانش‌ها متفاوت است:

      سردار اخترشماران زمان انداخته به پاسخ گفت که ماه از کیوان و بهرام دور شده به ‌هرمزد و تیر پیوسته و خدای(پادشاه). میان آسمان بس بالا آمده‌است (کسروی، بی تا: 20).

فره‌وشی نیز با اندک تغییری در متن اصلی نوشته است:«میش از کیوان و بهرام ریزید به هرمزد و تیر

پیوست و خدای میان آسمان زیر درخشندگی مهر است و ایدون پیداست که اردشیر گریخته رفت»(فره‌وشی،1354: 37)

     در پاورقی توضیح داده که منظور از میش، برج حمل‌است و ریزید  در معنی«دور شدن»

ترجمه باقری نیز چنین است: «سر منجّم اسطرلاب انداخت و در پاسخ اردوان گفت که میش از کیوان و بهرام دور شده به هرمزد و تیر پیوسته‌است و جُدی زیر نور خورشید قرار گرفته و چنین پیداست که اردشیر گریخت و رفت» (باقری، 1378: 33).

2-3-3. فرّۀ ایزدی

متن پهلوی:

«هُماناک بویتَشت اوشان راکی اپار سِتَور هَچ پَس همه داویستی هچ هان نیوَکوک‌تر بوت نِه شایِست.»(فرهوشی، 1354: 38)

فرّه ایزدی که در آسمان‌ها وجوددارد در زمین به دو صورت فرّۀ ایرانی و فرّۀ کیانی ظهورمی‌کند «فرّ کیانی که وجه شاهی فرّه است و به بخش متأخّرِ گاه‌شمار افسانه‌ای زرتشتی تعلّق‌دارد هر بار نصیب ناموران و پادشاهان و پارسیان گردیده و آنان از پرتو آن رستگار و کامروا شده‌اند» (زرشناس، 1380: 397). برای فرّ ایزدی نقش‌های گوناگونی چون: همای(فردوسی، 1386: 2/213)، شاهین(ذکاء، 1341: 14) غرم(فردوسی، 1386: 2/312)(سودآور، 1383: 168) ذکر شده‌است. در متن پهلوی کارنامۀ اردشیر بابکان، «راک» یا «رنک» به عنوان فرّۀ ایزدی نام برده شده و در ترجمه‌ها به صورت: بره و قوچ آمده‌است.

       باقری فرّۀ ایزدی را قوچ معنی کرده و گفته در متن پهلوی آنرا «رنگ» نوشته و در لغت نامه‌ها به معنی نخچیر، بزکوهی، گوسفند و گاو دشتی آمده‌است. باقری در توجیه ترجمۀ خود می‌گوید:

«اغلب محققان با افزودن حرفی به اول فرم مکتوب پهلوی، آنرا بره خوانده‌اند ولی باید توجه‌داشت که بره نمی‌تواند چنان سریع به دنبال بادپایان بدود و نیز صفت ستبر و فربه که در متن آمده، صفت مناسبی برای بره نیست. فردوسی این حیوان را غرم دانسته» (باقری، 1378: 34).

       در ترجمۀ فره‌وشی، راک به معنی قوچ جنگی آمده: «مردمان گفتند که بامداد چون خورشید تیغ بر آورد ایدون چون باد تندرو مانند بگذشتند ایشان‌را قوچی بسیار ستبر از پی همی‌دوید که از آن نیکوتر بودن نشایست» (فره وشی، 1354: 39).

         کسروی ضمن این که آنرا «بره» ترجمه کرده واژۀ «غرم» را که در شاهنامه نیز آمده در پرانتز آورده‌است. (ر. ک:کسروی، بی تا: 1306: 21).

2-3-4. دور یا گور

متن پهلوی:

«ایتون گووِند کو خُوَرَّهی کیانی پَت دور بِبوت»(فره‌وشی،1354م 66)

ضبط واژۀ «گور» و «دور» در پهلوی به یک شکل است به همین سبب در ترجمه‌ها اختلاف پیش آمده‌است:

«اینطور می‌گویند که فرّۀ کیان به صورت گوری پیش روی اردشیر ایستاده و اندک اندک همی‌رفت تا اردشیر از آن جایگاه سخت برگذشته و بی‌گزند از دست دشمنان رهایی‌یافت و به دیهی که «ماند» خوانند فرارسید» (کسروی، بی تا: 39).

       «چنین گویند که فرّۀ کیانی که دور بود اکنون در پیش اردشیر ایستاده آهسته آهسته می‌رفت تا اردشیر از آن گذرگاه  سخت بی‌گزند و سالم از دست دشمنان بیرون‌آمد و به دهی رسید که آن‌را ماند خوانند» (باقری، 1387: 47).

        «ایدون گویند که فرّۀ کیان که بدور بود اکنون اندر پیش اردشیر ایستاد و اندک اندک همی‌رفت تا اردشیر از آن جای دوش گذر از دست دشمنان بی گزندانه بیرون‌آمد و فراز به دهی که «ماند» خوانند رسید» (فره وشی، 1354 :67).

با توجه به این در متن پهلوی پیش از کلمه مورد بحث، «پَت» به معنی «به»یا«با» آمده است ضبط «دور» صحیح تر می نماید. 

2-3-5. سی یا بیست و یک فرسنگ

متن پهلوی:

«اویشان گوفت کو میانی شماه او اویشان زمیک سی فرسنگ اومان ایتون سهست کو ایوک هچ اویشان سوار راکی وس وازورک او چاپوک اپاهیت پت اسپ نیشست ایستات» (فره وشی، 1354: 40).

«ایشان گفتند میان شما و ایشان زمین سی فرسنگ <است>ما را ایدون سهست که یکی از ایشان سواران قوچی بس بزرگ و چابک با او به اسب نشسته بود» (همان:41).

بنا به ترجمه کسروی، زمانی که بره روی اسب است فاصلۀ اردوان با آن‌ها بیست و یک فرسنگ است (کسروی، بی تا: 23). اما سایرین نیز مانند فره‌وشی سی فرسنگ نوشته‌اند.

2-3-6. افسر زرین یا سرافسار زر

متن پهلوی:

«شپ که اردوان خوفت ایستت هچ گنج اردوان شمشیری هندوکیه و زرینی و زرین کمری میش سار، افسری زرین  و یامی زرینی پت گوهر او درهم او دینار او زین افزاری پیراستک. . .» (فره وشی، 1354:  30).

       در متن بالا اختلافاتی بحث برانگیز میان ترجمه‌ها هست. فره‌وشی «افسار زرین»نوشته (ص31). و ‌هاشمی نژاد«سرافسار زر»معنی کرده در ترجمۀ باقری، «افسر زرین »آمده که تفاوت زیادی با هم دارند. همچنین عبارت دیگری دارای اختلاف نحوی است که تا حدودی معنی را تغییرمی‌دهد. «جام زرینه‌ای گوهرآگین پر درهم و دینار» که در ترجمۀ هاشمی نژاد، آمده؛ در ترجمۀ باقری به صورت«جام زرین جواهر نشان و درهم و دینار»آمده‌ و در عین حال برخی جزئیات هم در ترجمۀ باقری حذف شده‌است: «شمشیر هندی و زین زرین و کمر میش سار و افسر زرین و جام زرین جواهر نشان و درهم و دینار را برداشته پیش اردشیر آورد» (باقری، 1378: 31).

 

     «شب دیگر که اردوان خفته بود از گنج خانة اردوان یکی شمشیر هندو، زینِ زرّین و کمر میشسار و سرافسارِ زر، جام زرّینه‌یی گوهرآگین، پُر درهم و دینار، زین افزار و زرهی پیراسته» (هاشمی نژاد، 1385:، 39-38).  

هریک از این مترجمان بنا به سلیقه خود در متن تغییراتی داده‌اند. اختلاف در «افسر» و «سر افسار» می‌تواند از اینجا ناشی شده باشد که واژۀ «سر» که مربوط به «میش‌سار » است جزو «افسر» به حساب آمده‌است.

 

جمع بندی و نتیجه گیری

با توجه به جمیع موارد ذکر شده و مطابقت دو نسخۀ پهلوی موجود از کارنامۀ اردشیر بابکان، به این نتیجه می‌رسیم که اختلاف دو نسخۀ پهلوی در حدی نیست که اختلاف موجود در ترجمه‌ها نشان می‌دهد. اختلافاتی که در ترجمه‌های شش‌گانه وجود دارد اغلب به دلیل سلیقه شخص و حذف و اضافاتی است که مترجمین به میل خود در متن پهلوی ایجاد کرده‌اند و در مواردی نیز شباهت حروف پهلوی به یکدیگر موجب اختلاف ترجمه شده‌است. برای مثال نزدیکی«د و گ» در الفبای پهلوی مترجمان را در مورد واژه‌های «دور و گور» به اشتباه انداخته‌است؛ امّا مسلّم است که این واژه باید «دور» باشد؛ زیرا در هیچ یک از ترجمه‌ها فرّۀ ایزدی به شکل «گورخر» نوشته نشده بل‌که «بره یا قوچ» آمده است.

مشکل دیگر که بیشتر در ترجمه‌های متقدم به ویژه فره‌وشی دیده می‌شود، وفاداری فراوان به متن پهلوی است که در واقع برگردان حروف به شکل نوشتاری فارسی است و به ترجمه شباهت ندارد. در مواردی هم مترجمان رویه‌ای دوگانه پیش گرفته نحو جملات را تغییر نداده و برخی واژه‌ها را نیز کاملا به فارسی روان بر نگردانده‌اند. با این وصف می‌توان‌گفت از میان ترجمه‌های موجود ترجمۀ‌ هاشمی‌نژاد و مهری باقری با وجود برخی تصرفاتی که در متن نموده‌اند نسبت به سایر ترجمه‌ها روان‌تر و قابل فهم‌تر است. مهمترین ویژگی این دو ترجمه نیز این است که شماره‌های داخل متن را حذف نموده و آن‌را به صورت روایتی یکدست درآورده‌اند.


منابع

امینی، محمد رضا(1390). «مقایسۀ کارنامۀ اردشیر بابکان و افسانه‌های کتاب منتسب به بارسوما بر اساس گزارش موسی خورنی».  پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش21، صص31-54.

باقری، مهری(1378). کارنامۀ اردشیر بابکان، تهران، قطره.

ثعالبی مرغنی، حسین بن محمد(1372). شاهنامۀ کهن پارسی تاریخ غررالسیر، ترجمۀ نسرین پروینی، تهران: سخن.

ذکاء، یحیی(1341). «یکی دیگر از رازهای تخت جمشید»، هنر و مردم، ش2، صص12-21.

راشد محصل، محمد تقی، موسوی، فاطمه(1389). «بررسی عناصر داستانی در متن پهلوی کارنامۀ اردشیر بابکان»، نشریه کهن نامه ادب پارسی، سال اول، ش1، صص1-24.

زرشناس، زهره(1380). «دگرگونی مفهوم «فر» در نوشته‌های سغدی»، نشریه فرهنگ، ش38 صص388-403.

سودآور، ابوالعلاء(1383). فرّه ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان، تهران: میرک.

طبری، ابوجعفر محمدبن جریر(1351). تاریخ الرسال والملوک، ترجمۀ صادق نشأت، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

فردوسی، ابوالقاسم(1386). شاهنامه، تصحیح خالقی مطلق، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.

فره وشی، بهرام، (1354). کارنامۀ اردشیر بابکان به انضمام چند تاریخ دیگر، چاپ دوم تهران، دانشگاه تهران.

قاضی، محمد(1372). ویژگی‌های ترجمۀ خوب،  فصلنامه مترجم، سال سوم، ش9، بهار صص31-32.

کامبیز زاده، محمد(1388). مقالاتی چند در مورد ترجمۀ شفاهی و دوزبانگی، تهران: رهنما.

کسروی، احمد، (1306). «کارنامۀ اردشیر بابکان»، مجله ارمغان، شماره 61-70.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . (بی تا). کارنامۀ اردشیر بابکان، به اهتمام وحید دستگردی، تهران،  بی نا.

لطفی پور ساعدی، کاظم(1385). اصول و روش ترجمه، چ2، تهران: پیام نور.

مشکور، محمد جواد(1369). کارنامۀ اردشیر بابکان، تهران، دنیای کتاب.

معروف، یحیی(1381). فن ترجمه اصول نظری و عملی ترجمه  از عربی به فارسی و از فارسی به عربی، چ6، تهران: سمت.

هاشمی نژاد، قاسم، (1385). کارنامة اردشیر بابکان ( ترجمه از متن پهلوی). تهران: نشر مرکز.

هدایت، صادق(1391). کارنامۀ اردشیر بابکان، تهران: آتنا.

 

 

 


 

 

 

Abstract

The book of Ardeshir Babakan is from the late Pahlavi texts and includes the life and how to reach domination. From this book, there are two versions of Pahlavi which have been translated into Persian. The first Persian translation currently available is done by Ahmad Kasravi, published in Arghavan magazin in the year 1306, followed by Bahram Ferahvashi, Sadeq Hedayat, Mohammad Javad Maskour, Qasem Hasheminejad and Mehri Bagheri. These are own special features. In this article, the six translations are criticized in contrast to the original text of the text, and some of the differences are discussed with the original text. The result of the survey is that due to the similarity of the letters to each other in some cases, the words are not recognizable and the interpreter chooses one of two faces on his own. In some cases, the translator has been interfering in the text by decreasing and increasing the word or sentences, which leads to a difference with the Pahlavi text and with other translations. On the one hand, the initial translations of this text, especially the Persian translation, are not feasible due to excessive loyalty to the Pahlavi text, and from the late translations of Mehri Bagheri and Hasheminejad with the use of modern Persian words and the removal of digits within the original text, the more fluent and Acceptable.

 



[1] Teodor Noldke

[2] . Numark

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد